یه موقع هست آدم میخواد خودشناسی کنه یا به عبارتی سرخودشو گرم کنه، برای همین میره آزمون و این چیزا میده و از این جور نتایج براش میاد که یه پوزخندِ ملیحی (!) روی لبهاش میاره :-/
(این عکسا برای آزمونهای یکی دو ماه پیشه، امروز تو اسکرین شاتها دیدمشون)
البته در حقیقت من دیشب داشتم به 20 سال بعدم فکر می کردم. به اینکه میخوام 20 سال بعد کی (who)، کجا و چطوری باشم. به اینکه خودم دلم میخواد دقیقا چه ویژگی هایی رو اون زمان کسب کرده باشمو به چه موقعیتی رسیده باشم.
تصویرذهنیم مبهم بود؛ خدشه داشت، میدونستم چه چیزهای میخوام ولی کنار هم که میذاشتم با هم جور در نمیومد. آدم باید یه ورژن از خودش تو آینده داشته باشه، تا وقتی که کتابشو برای امتحان ترم خوندن باز میکنه، تنها انگیزه ش برای امتحان دادن، فیلم دیدنِ بعد از آزمون نباشه!
تا الان امتحانا خوب بود. خوب نمیشد هم باز خوب می بود!
++جمله ی پست قبلی رو به آینه ی دستشویی گفته بودم؛ امیدوارم لایک ها و دیس لایکهاتون هم برهمین اساس بوده باشه چون مسئولیت برداشت های دیگه رو نمی پذیرم.
...، آنتی موآن، تلوریوم، پلوتونیوم، استاتین| درحالی که نور زرد چراغ خواب چشمم رو اذیت می کرد| "تو چرا اینقدر سرد رفتار می کنی؟"| "ممنون، شما خوبی؟"، رو به دختر کلاس هشتمی که حالمو میپرسه| "از شوت زدن نترس"| عذرخواهی های خانم نون بعد از برخورد کتاب به سرم| "سرد نیستم"|It doesn't even matter how hard you try| وقتی نزدیک بود ط رو ببوسم| نظریه ی کوانتمیِ ساختارِ اتم| گاوپرست| nobody owns you|"عجب چشمایی"| "مگه رفتن من برای کسی مهمه؟"| پست تایپ میکردمو صدایی به گوشم نمی رسید| "زهرا خونه ست با هم بریم نماز؟"|...الکترونگاتیویِ فلوئور| "همین کتابو میبرم"| نشسته بودم با گربه ها مدیتیشن کار می کردم| "یعنی نمره ی کم مشکل از دبیرتونه؟"| هوا اینقدر سرد بود که بینی م رو حس نمی کردم| "فاطمه، چشماتو ببند!"| چگونه یک گیاهخوار را دچار یاس فلسفی کنیم| "تو خیلی با من سرد شدی:("| یه ساعت غلط هم دوبار زمان درستو نشون میده|"تولدت مبارک"| تک تک وبلاگ نویسا داشتن میرفتن| "آدم باش!" رو به آینه دستشویی| همه کانالامو میوت کردم| f*ck you|بابا زنگ می زد| "یه ساعت دیگه زیرگازو خاموش کن"، مامان گفت| "اِاِاِ! اِس او چهار دو بار منفی بووود؟"|"این تیکه کاغد سفیدا چیه چسبوندی رو کتاب دینی؟"، مائده پرسید|"اون عکس که موهات فر بود جذابتره"|بجای فیلم ساعتها اشتباهی یه چی دیگه دانلود کردم|"با این جوشی که زیرِ لبم زده نمیتونم خویشتن نوازی کنم!" رو به برنامه صبحی دیگر و مهمانش|"أره مامانت مرد دیگه، همه میمیرن"، محمود به سمت مامان| "چرا اینقدر بی توجه جلوه ش میدی؟" من به محمود| "قبل از قضاوت کردن نتیجه رو ببین!" محمود گفت|"من به حال اون بدبختی غصه می خورم که قراره با تو رل بزنه" خانم عین به من| مادربزرگم مُرده، دلم میخواد پست بذارم|"دوس داری پی وی من سین کنیییی؟"