وقتی روز به‌ روز بزرگتر می‌شوی

روایت رشد من

فاطمه.ح
متولد 81 ام. اوایل دهه 90 دهه‌هشتادی بودن در این فضا خیلی حس پرافتخاری به بهم می‌داد چون همه یا دهه هفتادی بودند یا دهه شصتی. من از 13-14 سالگی شروع کردم به نوشتن.


روانشناسی را در دانشگاه انتخاب کردم. برخلاف خیلی‌ها که به هوایِ بیشتر شناختن خودشان وارد این رشته می‌شوند، توهمِ کشف خودم را نداشتم.
اما کشف شدم، توسط خودم. هویتم را لابه‌لای درخت‌های خوابگاه خوارزمی کرج پیدا کردم و در مسیر تکراری کرج به گیلان جا گذاشتم.


دوست دارم یک کاری کنم. هر کاری. اینجا کارم نوشتن است و صادقانه بگویم، دوست دارم خیلی خوب بنویسم. هدفم از این وبلاگ از سال 1402 دیگر همین است.

***
به راه بادیه
به راه بادیه
بادیه بادیه
به راه به راه
نشستن باطل
نشستن باطل
باطل باطل
مراد مراد


بایگانی

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

به‌روز کردنِ اینجا به بهانۀ چندتا فیلم و سریال که اخیراً دیدم:

بروکلین بی‌مادر

ذوق داشتم اثری که ادوارد نورتون سال‌ها روی‌ش وقت گذاشته را ببینم و بنظرم ارزش دیدن داشت. نمی‌دانم چرا با این شکست تجاری در باجه‌ها مواجه شد.

فیلم از رمانی به همین نام اقتباس شده است. داستان مردی به نام لیونل که قرار است معمای قتل دوستش را حل کند.

 

دانلود کل آهنگ های فیلم Requiem For A Dream مرثیه ای برای یک رویا - Mp3  Lyrics

 

مرثیه‌ای برای یک رویا

این یکی قاعدتاً نیازی به معرفی من ندارد. خیلی دیر دیدم‌ش. تکرار زندگی‌ را بدجوری خوب نشان داد. آن احساسات منزجرکننده‌ای که در فیلم بهم دست می‌داد را در زندگی گاهی تجربه می‌کنم. راستش این آینۀ زندگی بود؛ از رویِ حال‌بهم‌زن‌ش.

 

Shoplifters (film) - Wikipedia

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فیلم ژاپنی دله‌دزدها

یک چیزی درمورد خانواده در فرهنگ ژاپن وجود دارد که حالم را خوب می‌کند. تصویرگری‌ آن‌ها از خانواده در فیلم‌ها راستش واقعاً دیدنی است. بی‌شیله پیله؛ حتی وقتی پیله‌ای دارد و ریگی به کفش خانواده‌ است! مثل همین فیلم.

the untamed poster - Google Search | Untamed, Fiction film, Film base

 

سریال چینی رام‌نشده 

The untamed

پنجاه قسمتِ چهل دقیقه‌ای

 

راستش وقتی دوستم این را معرفی کرد دلم نمی‌خواست ببینمش. فکر می‌کردم خوشم نیاید یا داستانش به‌اندازه کافی خوب نباشد و حوصله نکنم این همه قسمت را ببینم. 

برخلاف تصورم، داستان خیلی خوب بود. بازی نقش اصلی‌ها را دوست داشتم ولی کلاً آن حس بازیِ مصنوعی که وقتی سریال کره‌ای می‌دیدم از سایر بازیگران خیلی بهم دست می‌داد!

به‌هرحال، از قسمت بیست که رد شود، می‌فهمید در دل داستان یک چیزهایی قلقک‌تان می‌دهد. مرا که قلقلک داد. همان بحث قدیمیِ خوبی‌ و بدی. خوبی کدام است و بدی کدام؟ اگر یک طرف این خط بایستی، واقعاً فقط داخل همان خط هستی؟ اصلاً خطی وجود دارد؟!

 بعضی‌ها فکر می‌کنند طرف خوبی‌اند ولی وقتی دوربین زوایایِ بیشتری را نشان می‌دهد، می‌بینی که نه. گاهی کارهای آن‌ها هم می‌لنگد، خیلی هم می‌لنگد.

راستش رام‌نشده را بیشتر بخاطر این دوست داشتم که نوید یافتن خوبی -حتی اگر درست ازش مطمئن نباشی- را به من می‌داد. چیزی که زیادی بهش شک می‌کنم.

بخش مهم ولی کم دیالوگی از داستان هم به رابطۀ عاطفی لان ژان و وی ویینگ برمی‌گردد (عکس بالا) که بخاطر محدودیت‌های چین در به تصویر کشیدنِ شخصیت‌های هم‌جنسگرا، به‌جای یک رابطۀ واقعی (داستان براساس رمانی به نامِ استاد تعالیم شیطانی است) به رابطۀ دوستانۀ خیلی صمیمی تبدیل شده. 

 

MONEY HEİST WALLPAPER - Wallpaper Sun

 

سریال اسپانیایی خانۀ اسکناس

 

من تا اوایل فصل دومش دیده‌ام و سریال پنج فصل دارد.

فصل اول عالی بود؛ از عالی هم عالی تر! قشنگ میخکوب تصمیمات و فضای جدید سریال می‌شدم. این سریال، داستان یک دزدی‌ است. از تمام دزدی‌هایی که تابه‌حال دیدید هم متفاوت‌تر.

راستش شروع فصل دوم زیاد به من نچسبید. منظورم دیالوگ‌های فمنیستی است که ناگهانی سرازیر شد. می‌گویم ناگهانی چون در فصل اول خبری ازشان نبود و من که تخته‌گاز سریال را می‌دیدم، خورد توی ذوقم. کار درست این است که تا آخر فصل/سریال ببینم تا خوب متوجه دلیل تغییرات بعضی شخصیت‌ها شوم ولی خب نمی‌دانم چرا اینقدر اذیت شدم آن موقع. ول‌ش کردم تا دوباره بهش برگردم و حالا فکر می‌کنم وقت‌ش رسیده.

 

Lupin the 3rd: Castle of Cagliostro (1979) - IMDb

 

انیمۀ لوپین سوم: قلعۀ کاگلیسترو

این انیمه اولین کارِ هایائو میازاکی است. روایت دزدی به اسم لوپین که اتفاقی سر راه شاهزاده خانمی فراری قرار می‌گیرد و می‌فهمد به ازدواجی مجبور شده است. در مسیر نجات این شاهزاده خانم اتفاقات جالبی می‌افتد. سیر داستان و تصاویر روان و گیراست هرچند ابداً خسته‌کننده نیست.

انیمیشن به‌پیش

قبلاً دنیایی از جادو وجود داشت و جادوگرها با جادوی‌شان به مردم عادی کمک می‌کردند ولی کم کم سروکلۀ دنیای مدرن پیدا شد. وقتی هر کسی می‌توانست با یک لامپ و برق و کلید، نور به خانه بدهد، چه نیازی بود به یک جادوگر زپرتی که با چوب‌دستی‌اش آتش راه بیندازد؟ اینگونه شد که جادو از زندگی رخت بر بست.

به‌پیش، داستان دو برادر (به گویندگی تام هالند و کریس پرت) است که برای هدف بزرگ‌شان به جادوی از یاد رفته دست دوستی می‌دهند. یک انیمیشن حال‌خوب‌کن.

۷ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۹ ، ۲۲:۱۱
فاطمه .ح