آرامش قبل از طوفان؟
پنجشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۷، ۰۷:۳۶ ب.ظ
اغلبِ اوقات حس میکنم ذهنم خالیه. میتونم ساعتها به چیزی فکر نکنم. یا گمونم چیزی وجود نداره که تو ذهنم سنگینی کنه. منظورم سوایِ موقعیتهایی هست که یه مشکلی برام پیش اومده و درگیرم؛ موقعیتهای عادی رو میگم؛ مثل الان. یه لیستی مرکب از کارهای مفید، غیرمفید، خوندنی و نوشتنی تو ذهنمه و هیچکدومشون سنگینی نمیکنه. استرس نداره. آزاردهنده نیست. یه جور آرامش یا حتی شاید شما بگین بیخیالیِ خاصی دارم. زندگی به روزمرهترین شکلِ ممکن میگذره و من ازش لذت میبرم. هیچ هیجانی -با کمی اغراق- زیرِ پوستم در جریان نیست و این نه تنها ناراحتم نمیکنه بلکه خوشاینده.
تو این لحظه حس نمیکنم از زندگی چیزِ خاصی بخوام. دلم میخواد جریان غالبا آرومِش ادامه پیدا کنه، فراز و نشیب داشته باشه و بالاخره یهجایی بایسته. رویاهای بزرگی ندارم حقیقتاً و حتی احساسِ اینکه نیازی به رویای بزرگ داشته باشم رو در خودم نمیبینم. دراز کشیدن درحالتی که الان هستم، با دمایِ مناسب هوا که تو هال در جریانه، با موسیقیای که ربطی به حالِ الانم نداره و با انگشتهایی که تایپ میکنن همونقدر حسِ خوبی داره که وقتی میرم بیرون تو طبیعت. حس نمیکنم بیرون و درون مرز خاصی برام داشته باشن یا تغییر عجیبی در زندگیم ایجاد کنن. اتفاقای مهم زندگیم تو دو عضو مهم بدنم میوفته. یکی قلب. یکی مغز. الان هر دو آرومه.
۹۷/۰۴/۲۱
خوشم میاد درست نگارش میکنین!!! مثلا نیم فاصله رو رعایت میکنین و نقطه رو به کلمه قبل میچسبونین و با فاصله از کلمه بعد!!!