وقتی روز به‌ روز بزرگتر می‌شوی

روایت رشد من

فاطمه.ح
متولد 81 ام. اوایل دهه 90 دهه‌هشتادی بودن در این فضا خیلی حس پرافتخاری به بهم می‌داد چون همه یا دهه هفتادی بودند یا دهه شصتی. من از 13-14 سالگی شروع کردم به نوشتن.


روانشناسی را در دانشگاه انتخاب کردم. برخلاف خیلی‌ها که به هوایِ بیشتر شناختن خودشان وارد این رشته می‌شوند، توهمِ کشف خودم را نداشتم.
اما کشف شدم، توسط خودم. هویتم را لابه‌لای درخت‌های خوابگاه خوارزمی کرج پیدا کردم و در مسیر تکراری کرج به گیلان جا گذاشتم.


دوست دارم یک کاری کنم. هر کاری. اینجا کارم نوشتن است و صادقانه بگویم، دوست دارم خیلی خوب بنویسم. هدفم از این وبلاگ از سال 1402 دیگر همین است.

***
به راه بادیه
به راه بادیه
بادیه بادیه
به راه به راه
نشستن باطل
نشستن باطل
باطل باطل
مراد مراد


بایگانی

"دختر تغییر یافته ی عاشق و متنفر از همه چیز"

سه شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۳۷ ب.ظ

از نمره ی ریاضی و فیزیک خود بسی شرمساریم. 


البته حقیقش رو بخواید ذره ای برام نمره ی این دو تا ارزش نداره ولی از اونجایی که در مقابل خانواده احساس مسئولیت می کنم، ناراحت شدم از گرفتن این نمره چون از همون لحظه ی اول داشتم فکر می کردم چجوری این نمره رو به مامان و بابا و برادر اول و برادر دوم ابلاغ کنم که جنگ درست نشه! فعلا تصمیم گرفتم چیزی نگم از نمره ی ریاصی چون خودشون نمیدونستن من هفته ی گذشته چه امتحان هایی داشتم و هیچ وقت هم جویای این مسئله نیستن فقط میگن درستو بخون و رو هم انباشته نکن اطلاعاتو. تا وقتی هم که نمرات ماهانه ی ماه مهر رو بالاخره بدم، یه فکری می کنم و یا فوقش هیچ کاری نمی کنم. 

امتحان فیزیک رو قبول دارم که کم کاری کردم و هنوز نمره شو نگرفتم ولی افتضاح شدنم قطعیه و شکی درش نیست اما امتحان ریاضیم بی دقتی بود و این دو کاملا با هم فرق دارن. کم کاری یعنی من میدونستم که باید تک تک تمرین های اون فصل رو از جزوه ی فیزیک حل می کردم ولی این کار رو علی رغم اینکه میدونستم امتحانش سخته و من هم اندک استعدادی درش ندارم، انجام ندادم و فقط اون تمرین ها رو خوندم که این کار هیچوقت در ریاضی و فیزیک برای من ثمره ای نداشته و نداره. 

ریاضی رو اما مجبور یودم که همه تمرین هاشو بنویسم چون دبیرم کارکرد میخواد و اگه کارکرد نبری نمیتونی سوال تشویقی حل کنی. سر امتحانش از هر سوالی 25 صدم یا نیم نمره غلط داشتم و وانگهی دریایی از نمرات از دست رفته تشکیل شد. 


قبلا وقتی یه امتحانی رو کم می گرفتم اولین چیزی که به ذهنم می رسید این بود که ایا من در این درس استعدادی ندارم یا چون کم خوندم اینجوری بود؟

بعدش به خودم میگفتم زهرا 4 ساعت خونده و من یه ساعت و من یک نمره ازش کمتر شدم و معلومه که اگه نیم ساعت بیشتر تمرین حل می کردم، الان بیست بودم.

یا اینکه اگه دیشبش فقط سرسری نمیخوندم دینی رو الان اون نیم نمره هم از دستم نمیرفت و اینکه نصف لغات عربی از ذهنم پریده بود به خاطر استعدادم نیست و قطعا وقتی که گذاشتم خیلی کم بوده. 

می گفتم من کم کارم وگرنه استعدادش در من وجود داره. بعد می گفتم درسته که ریاصی رو 18 شدم ولی قطعا این استعداد ذاتی که تو محمود و محمد به وفور یافت میشه در خون های من هم هست و اگه چارتار تست بیشتر می زدم قضیه حل بود. و هی یاداوری می کردم اون روزی رو که بدون خوندن چیزی رفتم ازمون دادم. اولین ازمون جامعی که در مدرسه ی سمپاد دادم. به طرز عجیبی اول شدم. گفتم اینقدر با استعدادم که از اطلاعات قبلی همه چی تو ذهنم بود و بچه ها چون نخونده بودن عینِ من، و چون افراد حفظ کُنی هستن این رتبه رو نیاوردن !

همین الان، در همین لحظه می خوام فریاد بزنم که اندک استعدادی در ریاضی و فیزیک ندارم و هر چند از مفاهیم کلیشون خوشم میاد، ولی لعنت می فرستم به هر چی ایکس و ایگرگ و فرمول در جهانه و امیدوارم از دم نابود بشن و حتی اگه قطره ای استعداد ازش در خونم هست، امیدوارم تو یکی از ازمایش های هورمونیم ازم گرفته باشنش و بره پی کارش. 

حفظیاتم همونطور که قبلا گفتم کاملا داعونم و با سرعت حلزون چیزی رو حفط می کنم و از درس های حفطی از ته قلبم و عمیقا متنفرم

 و از این بدم میاد که کل کتابای فیزیک و دینی و ریاضی و این چیزا پر از آی هِیت یو ، آی هِیت مَث، کاریکاتور و و و شده. 


شاید اینقدر بی استعداد باشم که جای یکی دیگه رو تو این کلاس گرفتم. شاید جای مهدیه. اون دختر همکلاسی زبانم که باهوشه و علی رغم اینکه خودشو راضی نشون میده، ناراحته که تیزهوشان قبول نشده و از این میگه که دبیرهاشون اونایی هستن که مدرسه ی ما بارها بهشون پیشنهاد کار داده و اونا قبول نکردن. 

شاید جای اونایی رو گرفتم که میخواستن باشن و نشدن. یا اون دختره که دو صفحه از سوالا رو رد داد موقع ازمون ولی الان رضوانه س و هر هفته هم مبتکران ازمون میده و هم قلم چی. 

هر چی که هست، جایی هر کسی که هستم، جایی خودم هم اگر هستم، خوشحالم و راضیم و علی رغم اینکه الان دارم گریه می کنم حس خوبی دارم. این مطلب رو بخونید و بدونید که اسمِ من " دختر درحالِ تغییرِ عاشق و متنفر از همه چیز" هست. 


احوال روحی و جسمیم سرجاش نیست و الان که دارم اینو مینویسم در اوج انرژی داشتنمه. انرژی ای که همیشه تاریکی شب ها به من میده. شاید برای نیم یا یک ساعت. بعدش هم پر میکشه میره و یه روز دیگه برمیگرده. 

موافقین ۴ مخالفین ۱ ۹۵/۰۸/۰۴

نظرات  (۸)

۰۵ آبان ۹۵ ، ۰۰:۲۷ بهار پاتریکیان D:
پسر جمله ی آخرت چقدر معرکه بود !
منم هر شب نیم ساعت احساس میکنم انرژی دارم بعد تو همون نیم ساعت سعی میکنم بخوابم که فردا رو پر انرژی تر شروع کنم ولی دریغ ..
غصه ی ریاضی و فیزیک دوران راهنمایی رو نخوریا ! اصلا . نگا مثلا من کلاس هفتم که بودم یه امتحان فیزیک از ده نمره دادیم ، من شدم صفر . نه که چیزی ننوشته باشم یا نفهمیده باشم یا هر چیزی ، غلط نوشته بودم بالواقع ، یا مثلا میدونی چقدر امتحان دادم و از ریاضی شونزده آوردم ؟! 
از بابت نمره اش که اصلا غصه نخور چون دبیراس سمپاد خودشونم میدونن واقعاً سخت امتحان میگیرن ، تو هم دختر خوبی هستی (منظورم اینه که بعید میدونم باهات لج باشن) و نمره ی ماهانه رو میدن . حتی اگه ندن هم فدای سرت چون واقعاً به هیچ دردی نمیخوره !
من اینقدر خودمو تو اون ساختمون لعنتی راهنمایی خسته کردم و سر نمره حرص خوردم تا بالاخره این فیزیک و ریاضی لعنتی رو کشوندم رو بیست که حد نداره ، الان که رفتیم دبیرستان همه ش رو دوباره داریم میخونیم :|
اصلا هیچ فرقی احساس نمیشه بین من و اون کسی که تو راهنمایی هیچ کاری نکرده ، فقط چرا من سرعت عملم بالا تره ، دقیق ترم و نهایتا یکی دو نمره بالا تر میشم که خب اونم اصلا مهم نیست :|
کلا نبینم ناراحت نمره های این درسا باشی ، آزمونای سخت تری در انتظارته عزیزم :)
[اعتراف میکنم اولین باره که با شوق وصف ناپذیری دارم کامنت میذارم !!] :))
پاسخ:
بابا اون گریه که برای ریاضی نبود :))) برگه ی اونو که تا کردم گذاشتم تو کتاب کاروفناوریم. تا سه روز دیگه کلا یادم میره کجاست! غصه هم فقط بخاطر خانواده س که گیر میدن برای نمره و گرنه این حرفا از روی عصبانیت بود در اصل. 
بیشتر اگه زیست و شیمی رو کم شم دلم برای خودم میسوزه ولی ریاضی فیزیک رو برای افرتد خانواده که مثلا روی من حساب باز کردن. یا دلم برای این میسوزه که دو سه روزه داریم تو ارامش و بدون جر و بحث زندگی میکنیم ولی دوباره یه امتحان که گند زدم، اوضاع رو داعون قراره بکنه چون نمیتونم در مورد درس دروغ بگم به خانواده. کاریه که خودم کردم و مسئولیتش گردنمه. 
 ممنون از حرفایی که نوشتی 😉

:)))
۰۵ آبان ۹۵ ، ۰۰:۳۳ پرتقالِ دیوانه
ایشالا اوضاع بهتر بشه :)
پاسخ:
و همچنین برای تو :-)
هیییییی
چقدر مدرسه مزخرفه:/
پاسخ:
اره مدارس این کشور مخصوصا :))
ببین چکار میکنی :/
چرا اینقدر استعداد خودت رو زیر سوال میبری آخه ، حالا دوتا درس چند تا نمره که باید فکرت رو عوض کنه ، مگه این نیست که آدم یاد میگیره ، خوب آدم باید از اشتباهاتش یاد بگیره دیگه ، نمیشه که آدم اشتباه نکنه ، سرسری بعضی مسائل رو نگاه نکنه ، اصلا خوبیش به همینه :))
دوران مدرسه من اصلا درس نمی خوندم همش هم 15 - 16 بودم ، ولی الانم هیچ مشکلی ندارم خخخخخ
به قول خودم درس برای نخوندن هست نمره هم برای نگرفتن :)
پاسخ:
این نارحتی ها و گریه که نوشتم ربطی به نمره نداره. یعنی از اول هم قصد نداشتم درباره ی نمره بنویسم و ساعت 4 همون روز گفتم بیخیال نمره ک ارزش پست گذاشتن نداره، ولی اخر شبی فقط دلم میخواست بنویسم و این موصوع رو انتخاب کردم. حقیقش من با بیخیالی ترین نوع ممکن دارم سر می کنم ولی خانواده و نظراتشون چون برام مهمه اینقدر سر این دو تا درس اذیت میشم !

:) درسی که علاقه داشته باشی خوندنی ولی بقیه ش صرفا جبره :))
اگه ریاضی رو هیجده شدین که باید بگم که نه ناراحتی داره نه استرس و نه عذاب وجدان! ریاضی نهم اولش یه‌ذره گیج کننده‌ست! البته فقط اولش .... من امتحان اولی ریاضی نهم رو 15.5 شدم :|| تازه شما تیزهوشان هم هستی! پس اصلا بابت این مورد ناراحتی و عذاب وجدان نداشته باشید .. ولی امتحان بعدی رو زیادتر بخونین .. 
فیزیک نهم هم تا جایی که من یادمه، اوایلش زیاد سخت نبود ولی بیشتر بخونینش که آخراش سخت‌تره ... 
با اینکه گریه هم ربطی به نمره نداره! ولی این‌چیزا اونم اوایل سال گریه نداره :))) 
پاسخ:
18؟ نه.:))) خیلی کم شدم؛ 15!

:| خب اگه میدونی به نمره ربط نداره پس چرا باید جمله ی اخر رو بگی؟:/
اوهوم ، 15 خیلی کمه واقعا ! پارسال نیم نمره بیشتر از پونزده شما شدم :)) 

اولا اینکه توهین و تمسخر و اینا برداشت نکنین ولی خب جمله آخر رو برای این گفتم که فکر کردم ربط داره!حتی اگه خودتون گفته باشید ربط نداره! الان متوجه هستم که ضرورتی نداشت بگم ولی خب حرف زده شده پس گرفته نمیشود :|
پاسخ:
خب بخاطر همین نمیدونم چطور به خانواده بگم :)))

من اگه بخوام برای نمره گریه کنم تو کلاس خودش گریه می کنم و پرونده ش هم همونجا می بندم. یکی دو بار براق همین ریاضی هم پیش اومد و زنگ تفریحش گریه کردمو تموم شد. اما گریه ی شبی که پست می نوصتم چون احوالم سر جاش نبود اومد سراغم :))
۰۶ آبان ۹۵ ، ۱۳:۴۸ علی محمدرضایی
پدر مادرمنم  مث شمان
منم درسای حفظیم +هندسه وفیزیک  خیلی  افتضاحه 
پاسخ:
خیلی ممنون از این همه همدردی 🙏😂
نظری ندارم عصن نمیفهمم عادم یا مفهومی ُ دوست داره یا حفظی ُ :/
پاسخ:
کلا دنیا رو سیاه و سفید می بینی، نه؟ :|:|😐😕

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">