وقتی روز به‌ روز بزرگتر می‌شوی

روایت رشد من

فاطمه.ح
متولد 81 ام. اوایل دهه 90 دهه‌هشتادی بودن در این فضا خیلی حس پرافتخاری به بهم می‌داد چون همه یا دهه هفتادی بودند یا دهه شصتی. من از 13-14 سالگی شروع کردم به نوشتن.


روانشناسی را در دانشگاه انتخاب کردم. برخلاف خیلی‌ها که به هوایِ بیشتر شناختن خودشان وارد این رشته می‌شوند، توهمِ کشف خودم را نداشتم.
اما کشف شدم، توسط خودم. هویتم را لابه‌لای درخت‌های خوابگاه خوارزمی کرج پیدا کردم و در مسیر تکراری کرج به گیلان جا گذاشتم.


دوست دارم یک کاری کنم. هر کاری. اینجا کارم نوشتن است و صادقانه بگویم، دوست دارم خیلی خوب بنویسم. هدفم از این وبلاگ از سال 1402 دیگر همین است.

***
به راه بادیه
به راه بادیه
بادیه بادیه
به راه به راه
نشستن باطل
نشستن باطل
باطل باطل
مراد مراد


بایگانی

پارادوکس‌های زندگی

جمعه, ۱۴ دی ۱۳۹۷، ۰۳:۵۸ ب.ظ

یک تضاد جالبی در زندگی دانش‌آموزی‌ام وجود دارد: روزها مطالب علیه تبعیض آموزشی را می‌شنوم، می‌بینم یا می‌خوانم، دقت می‌کنم و موافقم و گاهی کمی بیشتر دنبالشان می‌روم تا ببینم اختلافی که سر یک موضوع وجود دارد، به کدام طرف می‌چربد؟

بعد از همه‌ی این کارها، ساعت را نگاه می‌کنم. وقت مطالعه‌ی امتحان فردا رسیده! حالا می‌روم برای همین سیستم غلط، همین شرایط نادرست، همین وضعیتی که با آن مخالفم، تلاش کنم. به هرحال صرف نظر از درستی یا نادرستی‌اش، بخشی از مرتبه اجتماعی و آینده‌ی شغلی و ... ام در گرو همین سیستم است.

جالب و ناراحت‌کننده‌ است؛ در بسیاری از موقعیت‌های اجتماعی‌ام همینطورام. گاهی به عنوان یک دانش‌آموز، گاهی یک دختر و چیزهای مشابه.


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۱۰/۱۴
فاطمه .ح

نظرات  (۲)

۱۴ دی ۹۷ ، ۱۶:۰۹ محمدعلی ‌
فکر نمی‌کنم این پارادوکس باشه. به هرحال تو بخوای این سیستم آموزشی رو بشکنی هم، نیاز داری که یکسری تحصیلات دانشگاهی رو داشته باشی و خب، راه دانشگاه هم معمولا از مدارس می‌گذره. 
پاسخ:
من‌که نمی‌گم کارم غلطه، اتفاقاً گفتم که لازمه مرتبه اجتماعی و آینده‌مه که این راه رو طی کنم؛ اما تناقض معنایی‌شون برام جالب بود. مثل حجابه. من نمی‌خوامش مثلا اما برای زندگی تو جامعه باید رعایتش کنم.  یا خیلی چیزای دیگه.

البته دانشگاه خودش کلی مشکل داره، اونجا هم برم باز همین حس هست پیشم. در کل البته درست می گی.
چاره دیگه ای نداریم، داریم؟
مثل وقتی که صبح تا شب سر خودمون رو با مبارزات فمنیستی و شبه فمنیستی درد میاریم و تهش می ریم و تو همین جامعه مرد سالار زندگی می کنیم و می گیم چشم و توسری می خوریم. :)
زندگیه دیگه، درد داره.
پاسخ:
بلی...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">