وقتی روز به‌ روز بزرگتر می‌شوی

روایت رشد من

فاطمه.ح
متولد 81 ام. اوایل دهه 90 دهه‌هشتادی بودن در این فضا خیلی حس پرافتخاری به بهم می‌داد چون همه یا دهه هفتادی بودند یا دهه شصتی. من از 13-14 سالگی شروع کردم به نوشتن.


روانشناسی را در دانشگاه انتخاب کردم. برخلاف خیلی‌ها که به هوایِ بیشتر شناختن خودشان وارد این رشته می‌شوند، توهمِ کشف خودم را نداشتم.
اما کشف شدم، توسط خودم. هویتم را لابه‌لای درخت‌های خوابگاه خوارزمی کرج پیدا کردم و در مسیر تکراری کرج به گیلان جا گذاشتم.


دوست دارم یک کاری کنم. هر کاری. اینجا کارم نوشتن است و صادقانه بگویم، دوست دارم خیلی خوب بنویسم. هدفم از این وبلاگ از سال 1402 دیگر همین است.

***
به راه بادیه
به راه بادیه
بادیه بادیه
به راه به راه
نشستن باطل
نشستن باطل
باطل باطل
مراد مراد


بایگانی

احوال

پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۸، ۰۹:۱۰ ب.ظ

جالبه که به مرحله‌ای رسیدم که قبل از آزمون‌های آزمایشی استرس می‌گیرم! همیشه در زندگیم یک انسانِ سرخوش بودم و سعی می‌کردم استرس کمی رو بابت درس به خودم وارد کنم. اما کنکور داره منو وارد مرحله‌ی جدیدی می‌کنه و این ناراحت‌کننده‌ست. باید ورزش رو حتماً به برنامه‌م اضافه کنم و روز قبل از آزمون رو خالی بذارم و برنامه نریزم.

به هرحال باید مراقب خودم باشم. شما هم باشید.

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۹۸/۰۷/۱۸
فاطمه .ح

نظرات  (۴)

دمنوش بهارنارنجم کمک میکنه

پاسخ:
مرسی :)
۲۲ مهر ۹۸ ، ۲۲:۱۰ مــاهان (ف.چ)

کاش می‌تونستم جوری که باورت بشه بگم تهش هیچی نیست. نیست چون. ولی از اون‌جایی که تو ایستادی «کنکور» همه‌چیز به نظر میاد.

مخصوصا تو حوزه تو؛ آدمِ بزرگ «لزوما» از فضای آکادمیک در نمیاد. تهِ استادِ خوبی که تو دانشگاه تهران ببینی شاید اباذری باشه. اون رو هم نبینی اتفاق خاصی نمیفته. دانشگاه بهت کانکشن میده اما سوادتو باید از فیلسوف‌ها بگیری. باید بخونی. شبانه-روز، مدام. فیلم ببینی و مشاعرت رو طوری تربیت کنی که دقیق و تیز باشن. دنیا خیلی بزرگه فاطمه عزیزم. همه‌چیز خیلی عظیم‌تر از اونه که اسمِ دانشگاهت حتی مهم باشه.

و اینکه نگران نباش؛ اگه تو قبول نشی دانشگاه تهران، کسِ دیگه‌ای هم قبول نمیشه. حقوق که فکر نکنم بخوای. ها؟ ولی حقوق هم میاری. مطمئنم من.

کنکور مقدار کمی هوشه و «مداومت»، نه حتی خرخونی. باید در روزی پنج ساعتت مداومت بورزی. که تو هر دو رو داری.

نگران نباش. حتی کمی.

پاسخ:
سلام. نه، حقوق نمی‌خوام. قراره روان‌شناسی بخونم تو دانشگاه. (درواقع نمیدونم چرا موقع نوشتن این جمله خجالت‌زده شدم که دنبال فلسفه نمی‌رم!)
آیبک یه پستی گذاشته بود که معجزه‌های روزانه‌تونو بگید و من هنوز چیزی که اخیراً اتفاق افتاده باشه رو پیدا نکردم که حس کنم چقدر به موقع نیازش داشتم که براش کامنت کنم. تا اینکه این کامنت رو دیدم وسط اوضاعی که از مداومت در اومده بودم. مرسی بابت این حال خوب! این اصطلاح «دلگرمی» رو الان شهودی درک کردم:)
۲۳ مهر ۹۸ ، ۲۳:۱۲ مــاهان (ف.چ)

:*

پاسخ:
:)

فاطمه. زوده. استرس نگیر. بذار حداقل برا بعد عید :دی 

البته قبلش از بس استرس گرفتی و تمرین کردی استرست کاملا پنهانه...! ولی خب =)

پاسخ:
:))))) دست من نیست خب
ولی خب امروز حساب کردم دیدم هشت ماه دیگه مونده هنوز، وقت هست، خوبه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">