وقتی روز به‌ روز بزرگتر می‌شوی

روایت رشد من

فاطمه.ح
متولد 81 ام. اوایل دهه 90 دهه‌هشتادی بودن در این فضا خیلی حس پرافتخاری به بهم می‌داد چون همه یا دهه هفتادی بودند یا دهه شصتی. من از 13-14 سالگی شروع کردم به نوشتن.


روانشناسی را در دانشگاه انتخاب کردم. برخلاف خیلی‌ها که به هوایِ بیشتر شناختن خودشان وارد این رشته می‌شوند، توهمِ کشف خودم را نداشتم.
اما کشف شدم، توسط خودم. هویتم را لابه‌لای درخت‌های خوابگاه خوارزمی کرج پیدا کردم و در مسیر تکراری کرج به گیلان جا گذاشتم.


دوست دارم یک کاری کنم. هر کاری. اینجا کارم نوشتن است و صادقانه بگویم، دوست دارم خیلی خوب بنویسم. هدفم از این وبلاگ از سال 1402 دیگر همین است.

***
به راه بادیه
به راه بادیه
بادیه بادیه
به راه به راه
نشستن باطل
نشستن باطل
باطل باطل
مراد مراد


بایگانی

چرا به زبان اهمیت می‌دهی؟

شنبه, ۶ دی ۱۳۹۹، ۰۱:۵۵ ق.ظ

زبان یک قرارداد است. قراردادها را هم می‌شود قبول کرد یا نکرد. من سعی می‌کنم قراردادهای زبان را تا حد امکان قبول کنم. تا جای ممکن برای‌شان بها قائل شوم و اگر آزاری بهم نمی‌رساند در عملم هم آن را نمایان سازم. قراردادها پوچ‌اند. چون انسانی‌اند؛ چون حقیقت مطلقی وجود ندارد پس این علائم... این‌ها را می‌دانم و به‌هرحال بهشان پای‌بندم. فکر کنم بودن در محیط وبلاگی باعث شده آدم‌هایی را که بهش پای‌بندند بیشتر بخوانم. شاید کمی توقعم از اطراف بالا رفته باشد و حقیقتا جو گسترده بی‌توجهی به زبان را مثلا در دانشگاه زیاد درک نمی‌کنم. 

غرض از این حرف‌ها اینکه دوست داشتم چراهای ذهنی دیگران را بدانم. پس... شما چرا به این قراردادها بی‌اعتنا نیستید و چه چیز باعث می‌شود برای حفظ‌شان تلاش کنید؟ یا نکنید.

امکان دارد عین من حس کنید که غالب‌ش عادت به درست‌نویسی و چسبیدن به قوانین بنظر صحیح است یا جفتک نینداختن در املای چندین و چند ساله‌ی یک واژه ... همین‌قدر ساده. به‌هرحال دوست دارم بشنوم.

موافقین ۹ مخالفین ۰ ۹۹/۱۰/۰۶
فاطمه .ح

نظرات  (۱۵)

۰۶ دی ۹۹ ، ۰۲:۰۱ پیمان ‌‌

در این باره یک پست نوشتم.

پاسخ:
خونده بودم. عالی بود، متشکرم.

سلام

چون قائل به این نیستیم که همه قرارداد ها پوچ اند. 

 

این سوالی که پرسیدید برای ما هایی که همچین عقیده ای داریم پیش نمیاد، برای شمایی پیش میاد که قائل به این هستید که قراردادها پوچ اند. 

پاسخ:
سلام.
حق با شماست، احتمالا باید بیشتر اون جمله رو توضیح می‌دادم. منظورم این بود که واژگان ما، نهایتا تصمیم انسانی‌ه. خیلی از افرادی که املای واژه‌ها رو رعایت نمی‌کنن همچین حرفی می‌زنن. مثلا می‌گن اگر بنویسم ضابطه یا ظابطه و مفهوم حرفم هم منتقل بشه، کارکرد اصلی زبان انجام شده (ارتباط برقرارکردن و پیام‌رسانی) بنابراین این قرارداد زیاد مهم نیست.
حالا بنظر شما... چرا مهمه؟

خودمم البته جواب‌های ریز و درشت دیگه‌ای دارم. مثل اینکه از یه واژه با املای درست می‌شه هم‌خانواده‌ها رو یاد گرفت، متون ادبی رو خوند و متوجه شد و یه عمر تاریخ پشت این کلمات رو حفظ کرد.

شما یک مفهوم کلی رو آوردید که قراردادها پوچند، که من بهش خدشه کردم

بعد بحث رو بردید سرِ مصداق خاص که ممکنه بحث زبان هم قراردادی پوچ باشه که من به این هم خدشه دارم

راستش به گمانم نمیشه اینطور صحبت کرد. یعنی شباهت های زبانی که بین زبان های مختلف هست رو اگه مورد مداقه قرار بدیم، شاید بشه ریشه های زبانی مشترکی بین زبان ها پیدا کرد. از طرفی این ریشه، خیلی با واقعِ جهان هم تطابق داره. نه تطابق صد در صدی، ولی شاید بشه یه جاهایی تطابق رو پیدا کرد. مثل اینکه صدای کلاغ رو قار قار گذاشتند. و خیلی چیزهای شبیه به این ... 

از طرفی، قرارداد اگر از بین بره، مفاهمه هم از بین میره. 

این مطالب رو اگر کنار هم بذاریم، نهایتا باید بگیم خیلی هم بحث قرار دادی نیست و ریشه در واقع داره، و اگر هم قراردادی باشه، کنار گذاشتنش به صلاح نیست...

پاسخ:
حقیقتش فکر می‌کنم شما از سوال اصلی من منحرف شدید... سوال من همین خط آخر خودتون بود: کنار گذاشتن این قواعد به صلاح نیست.
خب چرا؟
چرای شخصی شما برای من جالبه 
وگرنه خودم قائلم به رعایت کردنش:)
۰۶ دی ۹۹ ، ۱۲:۱۹ هیـ ‌‌‌ـچ

چون همۀ قراردادها صرفاً یه قرارداد نیستن، یه پیشینه و اتفاقاتی از سرشون گذشته که به این نقطه رسیدن و بی‌توجهی به اونا نادیده گرفتن اون گذشته و عین اختراع مجدد چرخ می‌مونه!

نمی‌خوام بگم مو لای درزش نمیره ها! نه اتفاقاً میره ولی اگه هم اصلاح و تغییری قرار هست رخ بده باید با در نظر داشتن مسیرِ طی شده برای رسیدن به این نقطه، باشه و نه فی‌البداهه و خودسر!

پاسخ:
اوهوم موافقم..

همونطوری که میدونی، من پایبندم. سوالت سوال سختی به نظرم رسید چون معمولا ما قراردادهای این چنینی رو به نظرم سریع قبول میکنیم بدون اینکه فکر کنیم "چرا" و شاید جوابش واسه من، تو همین باشه!

من رعایتش میکنم، مخصوصا تو فارسی که زبان خودمه و بیشتر میدونم، چون اگه رعایت نکنم دیگه این فارسی وجود نداره! رعایت میکنم چون باعث میشه لذت ببرم(نمیدونم چرا!) و رعایت میکنم، چون باعث میشه راحت تر بخونم و بنویسم.

و خب... من دوست دارم این فارسی ادامه پیدا کنه، چون هرچی غیراصولی‌تر تغییر کنه، قشنگ تو جاده مستقیمش ممکنه فرمونش بچرخه بره بخوره به یه زبان دیگه یا حتی ناکجا آباد و تموم شه!

حس میکنم خیلی پرت گفتم امیدوارم فهمیده باشی :) :/

پاسخ:
اتفاقا قابل فهم بودن. اون 《غیراصولی تغییر》کردن رو خیلی خوب گفتی... واقعا تغییر نیازه اما نه هر چیزی و از هر جایی.

مرسی پریسا:*

مشغول نوشتن کامنت برای این پست بودم که متوجه شدم داره طولانی می‌شه و تصمیم گرفتم که نظرم رو کامل‌تر توی وبلاگم بنویسم. این‌جا. این پست در واقع به نوعی جواب منه به اون سوال.

پاسخ:
ممنونم، خوندمش. یه‌جا گفتی بی‌ثباتی زبان فارسی جلوگیری کرده از پویایی‌ش. در ادامه ولی گفتی کسی اگه بخواد چیزی رو تغییر بده اول باید به قوانینش شناخت داشته باشه. 
خب این یعنی بی‌ثباتی از خود زبان فارسی که نیست... درک مردمه که ازش مشکل داره.

دو تا احتمال وجود داره:
یا اونقدر این مساله واضح بود تو متن که من با بیانش فقط دارم می‌پیچونمش:)))
یا برداشتم از اون جمله اشتباه شده.
۰۷ دی ۹۹ ، ۰۷:۵۷ احسان ابراهیمیان

به عنوان کسی که خیلی با موضوع قردادهای زبانی و ویتگنشتاین حال می کنم بگم که  قرارداد ها گرچه یه قراردادن اما بین قرارداد بودن یک موضوع با بیخود بودنش کلی تفاوت هست، مثلا قواعد منطق هم قرار داد هستند اما اگه این قرارداد رو رها کنیم تقریبا هیچی از حرفای هم نمیفهمیم!

 

اونی هم که میگه اگه ضابطه رو بنویسیم زابته همچنان مفهوم منتقل میشه اشتباه میکنه چون کسی که قراردادها رو درک کرده و بهش عادت کرده نمیدونه زابته یعنی چی، قرارداد به این خاطر وضع شده که حرف همو بفهمیم و اگه قرارداد رو رها کنیم حرف همو نمیفهمیم. به نظرم این آدما تنبلی خودشون در یاد گرفتن قواعد رو توجیه می کنن تا این که واقعا نگران رسالت اصلی زبان باشن، تا جایی که به ویتگنشتاین مربوط میشه زبان کلا قرارداده و کسی که میگه من قرارداد رو رعایت نمی کنم یا عوض میکنم تنها در صورتی میتونه این کارو بکنه که بتونه یه قرارداد جدید بین تعداد زیادی آدم ایجاد کنه وگرنه کارش صرفا نامفهوم نویسیه.

پاسخ:
این غلطا البته حیلی وقتا مفهوم هم هستن. برای همین می‌گم بعضیا می‌گن هدف ارسال پیامه (مفهوم بودن) نه جزئیات دیگه.

درست نمیدونم. یوسا تو چرا ادبیات و کالوینو تو شش یادداشت برای هزاره بعدی خیلی خوب توضیح دادن.

ولی شخصیت یک نفر با طرز نوشتنش توی ذهنم بالا و پایین میره.

درست نویسی جدای از پایبند بودن به قرارداد ها به اهمیت و صداقتم مرتبطه. صداقت توی نگه داشتن امری که داخلش هستن. خصوصا غلط های از دستی رو درک نمی کنم. مدتیه که(بعضی) مردم از طریق غلط نوشتن میخوان خودشونو متمایز کنن.

و اینکه احساس میکنم به هرحال سوادی که یاد میگیریم رو باید بهش اهمیت بدیم دیگه. حدود شش سال کتاب جدا برای نوشتن و درست نویسی میخونیم. برای چی درس میخونیم پس؟ اگر تاریخ مال گذشته‌ست، ریاضی به درد نخوره و جغرافی احمقانه‌ست، دیگه به هر حال این که کاربردیه!

 

اینم یه بخشی از یادداشت از کالوینو:

نمی دانم چرا باید از ارزش هایی دفاع کنم که از نظر خیلی ها کاملا واضح است؟ شاید اولین دلیلش حساسیت فوق العاده و حتی یک آلرژی نسبت به این قضیه است. همیشه زبان از نظر من به طرزی تقریبی، اتفاقی و غفلتا به کار برده می‌شود و عذابی که از آن منتج می‌شود برای من تحمل ناپذیر است.

 

 

دقیقا منم :))

پاسخ:
منم.
راستی خیلی وقت بود باهات صحبت نکرده بودم. خوبی؟ چه خبرا؟

صداقت! اینو نشنیده بودم کسی بگه. برای یه سری‌ها صرفا اهمیتی نداره، همین. خودشون رو درگیر نمی‌کنن.

غلط‌های از دستی چی‌ان؟

چه نقل قول خوبی بود:))
۰۷ دی ۹۹ ، ۲۰:۰۸ الکس وات

من توی وبلاگ سرندیپ چند بار این بحث رو داشتم. به نظر من زبان همینکه بتونه منظور انسان رو منتقل کنه دیگه کافیه :)) اما خب مثل اینکه زبان در حال حاضر کمی پیچیدگی پیدا کرده و دیگه نمیشه گفت کاربری زبان تنها برقراری ارتباط هست. 

 

به هر حال این نظر من رو عوض نکرده که زبان برای من صرف انتقال مفاهیم و برقراری ارتباط هست که در حال حاضر اهمیت داره و توش حالا از هر دایره ای از لغات و با هر چینشی که استفاده بشه تا زمانی که به انتقال مفهوم آسیبی نزنه من باهاش مشکلی ندارم :)) اما خب من خودم هم نمیتونم این رو کتمان کنم که زبان در حال حاضر حتی توی اقتصاد یک کشور هم تاثیر گذاره.

پاسخ:
تو وبلاگ کم می‌بینم با این نگرش، جالبه:))

من فکر می‌کنم قواعد کمک می‌کنه مفاهیم راحت‌تر منتقل بشه ولی غلط‌نویسی یه هنجارشکنی‌ه که کمکی هم نمی‌کنه... از تنبلی میاد خیلی وقتا گمونم و ویژگی‌های شخصیتی متفاوت.
۰۸ دی ۹۹ ، ۱۳:۴۸ آقاگل ‌‌

قراردادهای زبانی ما رو به زبان، به گذشته، به تاریخ و به اجتماعی که داریم وصل می‌کنه. تغییرهای ناگهانی و سلیقه‌ای زبان می‌تونه آسیب‌زا باشه. چرا؟ چون مثلاً صد سال دیگه، نمی‌تونی با بخشی از متن‌های گذشتگانت ارتباط برقرار کنی. چون نمی‌تونی بفهمی‌شون و کم کم این متن‌ها کنار گذاشته میشن. فکر کنم خیلی آبکی توضیح دادم چیزی که توی ذهنم هست رو. شاید بهتر بود از دردانه کمک بگیریم یا کسانی که بیان و سطح دانش بالاتری توی این زمینه دارن.

یک چیز دیگر هم هست. اینکه زبان راه خودش رو می‌ره در نهایت و در طی سالیان هم بارها دچار دگرگونی‌هایی شده و بازهم میشه. مثالش اینکه اگر سراغ کتاب‌های چاپ قدیم بری، بعضی‌هاشون نقطه ندارن. یا شاید برای ما شکل نوشتاری عجیبی داشته باشن. شکل و شمایلی که به مرور عوض شده و برای ما قابل فهم‌تر شده. پس نمی‌تونیم بگیم این تغییر کردن‌ها در کل بده. اما می‌تونیم بگیم تغییر سلیقه‌ای مطمئناً بده و ضررزننده است.

پاسخ:
منتظر بودم که اگه دردانه نظری داشت بگه، شاید هنوز این‌جا رو نخونده یا اگه خونده نظری نداشته.

آره همینطوره.
به‌هرحال این تغییرها پیش میاد؛ راستش دوست داشتم ببینم رفتار خودم با یه کسی که رعایت نمی‌کنه باید چی باشه. مثلا سعی کنم انتقال بدم درستش رو یا گیر ندم و بذارم فقط مفهوم رو برسونه... دیدن استدلال هم‌فکرا به آدم کمک می‌کنه. خودت چی کار می‌کنی معمولا؟
۰۸ دی ۹۹ ، ۱۷:۰۱ آقاگل ‌‌

ببین من اگر ببینم کسی نادانسته چیزی رو رعایت نمی‌کنه یا غلط می‌نویسه بهش میگم. چون امید دارم که با گفتنم، حالا که می‌دونه رعایت کنه. اما به موردهایی هم برخوردم که پافشاری هم می‌کنن بر اشتباه نوشتنشون. توی این گونه موارد حوصلۀ بحث کردن با طرف رو ندارم اغلب. چون احتمال به نتیجه رسیدن بحث هم کمتر از یک درصده.

پاسخ:
اوهوم. درسته.

خب، مشخصه که زبان به خودی خود چیزی جز یک ابزار ذهنی انسانی نیست. یک ابزار ذهنی نمی‌تونه در خود مشکلی داشته باشه، چون کاملا ساخته و پرداخته ذهن انسان‌هاست و این انسان‌ها هستند که به‌ش سر و شکل می‌دن و به کار می‌برندش. پس مشخصه که زبان نمی‌تونه خودش بی‌ثبات باشه، بدون این‌که کاربرد بی‌ثباتی داشته باشه.

یک جای دیگه هم در مورد قواعد زبان همین موضوع رو ذکر کرده بودم. 

پاسخ:
بله، ابزار ذهنی‌ه و این درسته.
۱۱ دی ۹۹ ، ۰۸:۵۵ Vincent Valantine

سلام

خب بنظرم این قواعد چارچوبی تعیین می‌کنند که باعث انتقال بهتر و فهم آسان‌تر می‌شوند. زبان هم مثل هر چیز دیگری طی زمان تغییر می‌کنه و به طور کلی کمک می‌کنه مردم آسان‌تر با هم ارتباط برقرار کنند. اما چیزی که امروزه من در فصای مجازی مشاهده می‌کنم نتنها کمکی به انتقال بهتر پیام نمی‌کنه بلکه باعث سخت‌تر شدن درک مطلب شده است. بیشتر شبیه یک عقب‌گرد هست که از بیسوادی نشأت گرفته.

مواردی مثل اصرار به رعایت نکردند هکسره و... 

پاسخ:
سلام
متشکرم از نظرت...

کلا از بحث زبان فاصله بگیریم. آدما دو دسته هستن:

1- آدمایی که فقط خودشون رو میبینن. میگن فقط خودمون مهمیم. و هیچ توجهی به بقیه و نیازهاشون ندارن. مثال؟ آدمایی که تو جمع سیگار میکشن. آدمایی که بدون پرسیدن از جمعِ یک اتاق، پنجره رو تو زمستون باز و تو تابستون میبندن. (چه مثال خوبی شد این آخری. از نظر من اجازه گرفتنه مهمه نه فصلش. حتی برای بستن تو زمستون و باز کردن تو تابستونم چه قشنگه اجازه میگیرن بعضیا). آدمایی که قاشق دهنی تو خورشت و سالاد میزنن توی مهمونیا.

2- آدمایی که حواسشون به بقیه هم هست. نیازهای بقیه به راحتی خودشون ارجحیت داره. مثال؟ آدمی که جلوت نشسته و خورشت میریزه و قاشق رو بعدش میذاره رو به تو که بعدش که تو خواستی بریزی راحتتر بریزی. آدمی که روی کیف پولش شماره تلفن مینویسه نه آدرس، که اگر گم شد کسی که پیداش کرد زحمت نیفته آدرس رو بیاد. با یه تماس بتونه پیداش کنه. آدمی که سر سفره که داری غذا میجوی حواسش به نگاه توئه که هر وقت نگاهت افتاد روی پارچ، بفهمه آب میخوای و سریع قبل اینکه زبون باز کنی، لیوانتو از آب خنک پر کنه. خلاصۀ کلوم، آدمی که حواسش به بقیه هست.

خلاصۀ کلام، آدما دو دسته ان: اونایی که بقیه براشون مهمن و اونایی که بقیه براشون مهم نیستن.

-------------------------------

خوب. زبان از نظر من یک معیار از این دسته بندیه. هرچند بدون چارچوب و بدون مقید موندن در املا و دستور زبان 1000 ساله هم میشه مفهوم رو رسوند به شنونده و خواننده. ولی آدما از نظر من دو دسته ن:

1- اونایی که راحتی خودشون توی نوشتن ارجحیت داره به راحتیِ خواننده در خوندن و متوجه شدن.

2- اونایی که قابِ نگاهِ مخاطبشون براشون مهمه. دوست دارن احترام بذارن به طیف وسیعِ خواننده ها و طبق یک معیاری بنویسن که همه بتونن بخونن.

 

مثال: همیشه نسل جدید در حال اختراع زبونی هستن که نسل قدیم از فهمش عاجزه.

msln pedre mn hch vght nmtune in mtn ro bkhune

این یه جور بی احترامی به مخاطبین میانسال و کهنسال محسوب میشه قطعا. و آدمایی که این قشر مخاطب براشون ارزشمنده، برای من هم بشدت عزیز و ارزشمندن و آدمایی که این قشر مخاطب براشون ارزشی نداره، برای من هم بی ارزشترینن.

کلا از کسایی که فینگلیش مینویسن بشدت متنفرم! انقدری متنفرم که اگه یه تفنگ ساچمه ای بدن دستم، یه تیر میزنم تو دست راستشون، در حالی که افتادن رو زمین و دارن درد میکشن پامو میذارم رو زخم خونیِ دست راستشون و فشار میدم و یه تیر دیگه میزنم تو دست چپشون! انقدر که از این آدما متنفرم حد نداره :/

پاسخ:
منم به ویژگی‌های شخصیتی افراد فکر می‌کردم. نه به این شکل که بقیه براشون مهمن یا نه، بیشتر اینجوری که به جزئیات دقت می‌کنن یا نه و اصلا براشون قوانین مهمه یا نه و این‌ها... ممنون دیدگاه تون رو گفتید، جالب بود برام...
۰۶ بهمن ۹۹ ، ۱۳:۴۶ Hurricane Is a little kid

بعضی وقت‌ها مرز قراردادها روشن نیست. مثلا من همیشه این مسئله رو داشتم که فوت می‌کنن یا می‌شن. هنوز حل نشده. بعضی چیزا روشنه، مثلا متولد رو می‌شن، یا زندگی رو می‌کنن، یا بهره رو می‌برن. ولی فوت؟

پاسخ:
اینجا بیشتر منظور روی واضحات بود؛ مثل املای نوشتن کلمات رایج یا غلط بودن هکسره. اینی که گفتی رو تا حالا بهش فکر نکردم:)) خب چرا باید حتما یکی از این دو تا باشه؟ شاید هر دوش درسته 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">