وقتی روز به‌ روز بزرگتر می‌شوی

روایت رشد من

فاطمه.ح
متولد 81 ام. اوایل دهه 90 دهه‌هشتادی بودن در این فضا خیلی حس پرافتخاری به بهم می‌داد چون همه یا دهه هفتادی بودند یا دهه شصتی. من از 13-14 سالگی شروع کردم به نوشتن.


روانشناسی را در دانشگاه انتخاب کردم. برخلاف خیلی‌ها که به هوایِ بیشتر شناختن خودشان وارد این رشته می‌شوند، توهمِ کشف خودم را نداشتم.
اما کشف شدم، توسط خودم. هویتم را لابه‌لای درخت‌های خوابگاه خوارزمی کرج پیدا کردم و در مسیر تکراری کرج به گیلان جا گذاشتم.


دوست دارم یک کاری کنم. هر کاری. اینجا کارم نوشتن است و صادقانه بگویم، دوست دارم خیلی خوب بنویسم. هدفم از این وبلاگ از سال 1402 دیگر همین است.

***
به راه بادیه
به راه بادیه
بادیه بادیه
به راه به راه
نشستن باطل
نشستن باطل
باطل باطل
مراد مراد


بایگانی

دگرگونی ها دنیایِ نو

جمعه, ۵ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۰۹ ب.ظ

گیاهخواری برای من یه سری مشکلاتی بوجود اورده

مثل حرفهای مادرم. مضمون حرفهاش اینه که چون تو گیاهخوار شدی با ما همراه نیستی. یعنی غذات جداست و من باید غذای تو رو تو یه دیگ کوچولو درست کنم.

خب وقتی خودم فکر می کنم بنظرم زحمت زیادی نیست. البته نه اینکه من سپاسگزار نباشم ها، این حرفو می زنم چون مثلا موقع قورمه سبزی درست کردن، وقتی داره گوشت اضافه می کنه، یعنی قبل از این کار، دو سه ملاقه از مایع رو میریزه تو یه جای کوچیکتر و میزاره رو گاز و برای من بادمجون پخته یا قارچ یا یه چیز دیگه میریزه. غذامون یکیه ولی موادش فرق داره. 

اما بنظر میرسه مامان از این گله داره که باهم نیستیم، غذامون دقیقا یکی نیست و یه جدایی خاصی احساس می کنه. درحالی که در این حد هم نیست به خیالِِ من. 

عین دیشب، موقع پیتزا درست کردنِ محمود، یکی جدا بدون سوسیس کالباس و پنیرپیتزا برام درست کرد. من جدایی خاصی حس نمی کنم اِلا وقتی که میگن "غذایِ فاطمه!"

میدونم که با گذشت زمان حل میشه تا حدودی، ولی مثل اینکه مادر رو ازار میده.

امروز گفتم دیگه غذایی برای من درست نکن. شب ها غذا درست می کنم که فرداش بعد از مدرسه گرم کنم برای ناهار بخورم که تو هم به زحمت نیوفتی.  

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۹۵/۰۹/۰۵

نظرات  (۹)

۰۵ آذر ۹۵ ، ۱۲:۱۲ پرتقالِ دیوانه
خب چرا گیاهخوار شدی الان؟
پاسخ:
الان نشدم البته. 4 ماهه. یه ماه اول لاکتوو اوو بودم و تا الان وگنم. هرچند تصمیم صددرصد در وگن بودن ندارم ولی فعلن که وگنم. یعنی لبنیات و خم مرغ هم مصرف نمی کنم. دلیل اصلیش حیوانات و طبیعت گرایی هست. دوست ندارم وقتی که بدنم با خوراک های گیاهی میتونه تامین بشه، از حیوانات استفاده کنم. کلی بود این توضیحات :)
۰۵ آذر ۹۵ ، ۱۲:۲۱ Vincent Valantine
من خیلی دوست دارم 70-80 درصد غذام گیاهی باشه ولی مشکلات خاص خودش داره یکیش همینه که شما عنوان کردی گذاشتمش واسه آینده :دی 
البته حس میکنم هرچیز بذام آینده به وقوع نمیپیونده:|
پاسخ:
حالا نیاز نیست یهو بری سراغ 80 درصد. آروم آروم می شه پیش رفت. اگه تهران هستی، اونجا فروشگاه های گیاهی نسبت به بقیه ی مناطق ایران بیشتره. 

من درباره ی چیزای دیگه همین فکرو درمورد خودم میکنم :))
۰۵ آذر ۹۵ ، ۱۲:۴۴ Vincent Valantine
نه منظورم این بود ته تهش 80 درصد باشه یعنی هیچ وقت دوست ندارم کامل حذفش کنم.
خب دانشجو باشی بخوای غذای خودت رو خودت درست کنی خیلی وقت گیره...
پاسخ:
آهان. من چون دیگه دوست نداشتم گوشت بخورم کامل حذفش کردم. 
بله متوجه م. 
چرا گوشت نمیخورید؟!
خُب گیاه ها هم جون دارن دیگه! 
چرا گیاه میخوری گناه داره ؟!
پاسخ:
من منکر قانون بقا نیستم؛ این قانون یعنی برای اینکه زنده بمونیم نیاز داریم از بقیه ی جانداران و چیزهای پیرامونمون هم استفاده کنیم. 
امااا؛ انسان ها هم با استفاده از حیوانات و هم بدون استفاده از حیوانات میتونن سالم زندگی کنن و کمبودی هم نداشته باشن. حرفی هم نیست که رو هوا بزنم و منابع معتبری براشون وجود داره که اگر بخواید بهتون معرفی می کنم. 
خلاصه اینکه یک سری "حق انتخاب"هایی وجود دارن و من تصمیم گرفتم که بدون گاو و مرغ و گوسفند سالم زنده بمونم. برای آسودگیِ بیشترِ وجدان خودم و أرامش بیشتر. درکنار اینکه وقتی به گربه ها غذا میدم، با خودم فکر می کنم این نژادپرستیِ بین حیوانات چه معنی ای داره که به خودمون اجازه می دیم از یک سری تغذیه کنیم و برای دیگری کمپین حمایت تشکیل بدیم؟!
البته این توضیحِ هدف "حمایت از حیوانات" گیاهخواریِ من بود که برای شما نوشتم. اهداف دیگری نیز وجود داره  
۰۶ آذر ۹۵ ، ۱۵:۵۰ علی محمدرضایی
من حتی سبزی خوردنم نمیخورم چه برسه به گیاه خواری
پاسخ:
:-)
۰۷ آذر ۹۵ ، ۱۰:۱۰ آقای سر به هوا ...
سلام .
منم به بلاگ جدید پیوستم ول خیلی دیر :دی
دنبال شدی ...
پاسخ:
:-)👍
۰۷ آذر ۹۵ ، ۱۸:۰۶ حسین صباغی
خیلی عالی
میشه کمک کنید تا ما هم گیاه خوار و گوشتخوار بشیم
یه تعادلی داشته باشه
پاسخ:
سلام. اولا خوشحال شدم کامنت شما رو دیدم؛ دوما اینکه اصلا متوحه حرفهاتون نشدم! یعنی چی که هم گوشتخوار باشیم هم گیاهخوار؟!
خب در همین حالتی که اکثر انسان ها هستند  (همه چیزخواری) این وجود داره ولی من چون نمی پسندیدمش گیاهخوار شدم. 
۰۸ آذر ۹۵ ، ۱۲:۱۷ علیـ‌ تَرین :)
من که اصلا نمیتونم تحمل کنم گیاهخواری رو :|
واسه‌ـم قابل درک نیست! مثل اینه که بگیم شیر دیگه آهو شکار نکنه! خب طبیعت هر موجودی‌ـه! انسان هم طبیعتش همه چیزخواری‌ـه ؟! :-؟

:)
پاسخ:
نمیتونیم بگیم طبیعتش همه چیزخواریه چون معده ی انسان کششِ هضم گوشت رو نداره و برای همینه که گوشت رو میپزن یا سرخ می کنن و میخورن. و نمیتونیم بگیم انسان صد در صد گیاهخواره چون اینطور نیست. اما اگه انسان رو بررسی کنیم؛ اندام های درونی و غیره، می فهمیم که انسان بدنش بیشتر برای گیاهخواری ساخته شده. البته منظورم اینه که طی فرگشت اینطور شده. یا حداقل عقیده ی من اینه. 
من تو کامنت اقای اتیک (?) هم گفتم که انسان دو جور میتونه سالم زندگی کنه. یکی همه چیزخواری و یکی هم گیاهخواری. 

این مقایسه ی انسان و شیر هم اصلا درست نیست. اولا که انسان نمی افته دنبال حیوانات شکارشون کنه و یا حداقل من در جوامع امروزی همچین چیزی نمی بینم! در کنار اینکه بدن شیر همه ش برای شکار درست شده واگه بهش چیزهای گوشتی ندیم و گیاهخواری کنه بدنش ضعیف میشه چون یک حیوان گوشتخواره

میدونی؛ یه زمانی انسان اینقدر پست بود که مُرده خواریِ حیواناتِ دیگرو می کرد.
۰۸ آذر ۹۵ ، ۱۹:۵۹ دریا _ گاه نوشته های من
واقعا سخته برای مادرتون بهتره خودت درست کنی
پاسخ:
شام رو خودم درست می کنم ولی ناهار چون تا ساعت 2 و نیم مدرسه دارم برام سخت میشد. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">