وقتی روز به‌ روز بزرگتر می‌شوی

روایت رشد من

فاطمه.ح
متولد 81 ام. اوایل دهه 90 دهه‌هشتادی بودن در این فضا خیلی حس پرافتخاری به بهم می‌داد چون همه یا دهه هفتادی بودند یا دهه شصتی. من از 13-14 سالگی شروع کردم به نوشتن.


روانشناسی را در دانشگاه انتخاب کردم. برخلاف خیلی‌ها که به هوایِ بیشتر شناختن خودشان وارد این رشته می‌شوند، توهمِ کشف خودم را نداشتم.
اما کشف شدم، توسط خودم. هویتم را لابه‌لای درخت‌های خوابگاه خوارزمی کرج پیدا کردم و در مسیر تکراری کرج به گیلان جا گذاشتم.


دوست دارم یک کاری کنم. هر کاری. اینجا کارم نوشتن است و صادقانه بگویم، دوست دارم خیلی خوب بنویسم. هدفم از این وبلاگ از سال 1402 دیگر همین است.

***
به راه بادیه
به راه بادیه
بادیه بادیه
به راه به راه
نشستن باطل
نشستن باطل
باطل باطل
مراد مراد


بایگانی

مروری بر عناوین اصلی

دوشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۰ ب.ظ

1. پریشب حالِ مادربزرگم بد شد. البته از قبل هم مریض بود و عود کرد. ولی دقیقا نمیدونم مریضیش چیه. 

خلاصه؛ همون روز مادرم رفت خونشون و شب برگشت و از حال و احوالش گفت و مثل اینکه خواهر برادرا قرار گذاشتن که هر شب یکی دو نفر پیشِ پدر و مادرشون بمونن. 

مادرِ من هم از ساعت 10 دیشب رفت خونشون و من الان نزدیک به یک روزه که مادرم رو ندیدم. البته اون صبح زود اومد ناهار و شامِ امروزو تهیه کرد و دوباره رفت ولی خب من خواب بودم :/

امروز هم بردنش بیمارستان. مادرم اونجاست فکر کنم. 

نمیدونم چرا دو روز وقفه انداختن برای بردنش به بیمارستان!

ولی درکل، امیدوارم به خیر بگذره و تموم شه. 


2. برنامه ی امتحانی مون تا هفته ی آینده هر روزش پُره و کم کم دبیرایی که امتحان نگذاشتن دارن برای دو هفته بعد رو پُر میکنن :-/

3. چهارشنبه آزمون مرحله ی اول سمپاد دارم و خب احتمالا خودتون واقف هستید که مدرسه ازمون درصد میخواد! درصدِ بالا! و این خیلی برای مدرسه مون مهمه چون براساس این درصد ها و این ازمون های سمپاد میسنجن که مدرسه چقدر باید نیرویِ جدید برای سال جدید بگیره؛ یعنی تا اونجایی که من میدونم، اگر درصد ها خوب نباشه، تعداده ورودی ها کمتر میشه. 

4. دقیق نمیدونم، یه جور نمایشگاهی برای فیزیک قراره در دانشکده رشت اجرا بشه که ازمایش های مختلف فیزیک رو انجام میدن. و کلِ افرادی که از مدرسه ی ما قرار بود برن 16 نفر بودن!

برای همین تصمیم گرفتن از یکسری کلاسهای اول متوسطه نفری چهارنفر به قید قرعه ببرن :)) اسم من جزو اون چهارنفری که از کلاسمون قرار برن نبود، ولی یکی از بچه ها چون جمعه قلم چی داره و برادرش بهش گیر داده که نباید بری و باید برای آزمون بخونی (:|)، نمیخواد بره و از بقیه ی پایه ها هم دو نفر دیگه زیاد اومد. به همین دلیل من و بغل دستیم و یکی از هم کلاسیها امروز صبح زودتر از همه رفتیم پولش رو دادیم و گفتیم که اسم ما رو به جای اونا بنویسن :دی

فکر کنم از ساعت 8 صبح تا 5 بعد از ظهر باشه. 

الان مهم ترین دغدغه های من؛

یکی سلامتی مادربزرگ

دیگری آزمون سمپاد و زمین شناسی

و آخری اینِ که رشت ناهار چی میدن؟:|:|

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۹/۱۵

نظرات  (۴)

1. خدا حفظشون کنه :(

3. ان شاالله هرچی خیره همون بشه :)

4.چه حرف‌گوش کن :| دیده بودم کسی بخاطر حرف برادرش سفر مدرسه‌ای رو کنسل کنه! :)

:))) یعنی اگه گیاهی نباشه نمی‌خورین ناهارشو؟ احتمال زرشک پلو با مرغ همیشه زیادتره :)
پاسخ:
1. تشکر
4. اره به طرز عجیبی :/

نه نمیخورم دیگه. برای همین محض احتیاط یکی دو تا ساندویچ گیاهی خونه درست می کنم و میزارم تو کیفم. به علاوه ی خوراکی های متفرقه وو این چیزا. شاید برنجشو فقط خوردم :|
امیدوارم حال مادربزرگتون خوب شه بزودی زود.
تلاش کنید در امتحان ها موفق بشید که خواهید شد.
نمیدونم چرا با دیدن و شنیدن "سمپاد" یادِ سمپاش میفتم :-)))
شاید نهار آش بدن :-)
پاسخ:
ممنون. 
تلاش می کنم ولی مواد درسیش زیاده. 
:)))))
آش؛ گمون نمی کنم-_-
۱۵ آذر ۹۵ ، ۲۰:۱۸ علی محمدرضایی
1.مادربزرگِ منم چندسالی هست که دردِ پاداره وقراره انشالله چهارشنبه عمل کنه وخوب بشه
انشالله مادربزرگ شماهم 100سال دیگه سایه ش روی سرشماومادرتون باشه
2.ماکه هفته ی بعدی رگباری روزی دوسه تا امتحان داریم
3.انشالله موفق میشی
4........
آخرین دغدغت منو کشته
پاسخ:
1. امیدوارم موفقیت آمیز باشه عملشون. 
2. -_-

:)) خب مهمه
(-: انشالله خوب بشه
(-: داخل امتحاناتم موفق باشی جانم
دی: چی دوست داری؟
پاسخ:
ممنونم. 

موضوع دوست داشتن نیست، گیاهی بودنشه. :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">