محاورات
پنجشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۴۴ ب.ظ
1.
- ببین، گیاهخواری میکنی خوبه، ولی به نظر من، یعنی فقط به نظر من اجازه داریم از فرآورده هاشون استفاده کنیم. حتی باعث مرگ اون جوونور هم نمیشه. :-)
+ به هر حال نظرِ من این نبوده :-)
- خب، اصلا چرا حیوانات آفریده شدن؟!
+ فقط هستن.
برادر اول که داشت با من حرف می زد، پوکر فیس وارانه بیخیالِ ادامه دادن میشه و میره داخل آشپزخونه.
برادر دوم که تو هال نشسته بود و تلگرام چک می کرد، از این بحثِ بامزه، میزنه زیر خنده.
این آهنگ (دلپوش|اِبی) هم پخش میشد که ربطی به ماجرا نداشت، ولی چون قشنگه خواستم بدونید.
2.
مادرم امروز صبح رفت خونه ی مادرش و خورشت رو گذاشت رو گاز که تا ظهر جا بیوفته.
بابام یکی دو ساعت بعدش که میخواست بره بهم گفت : میتونی برنج درست کنی؟
با دو ثانیه مکث گفتم : نمیدونم.
گفت : باشه :))
3.
نیم ساعتِ پیش برادر دوم داشت برنج درست می کرد،
گفتم : عه، برنج درست کردی! دستت درد نکنه.
و بعدش ماجرای من و بابا رو توضیح دادم و خندیدم.
گفت وقتی داشته مامان رو می رسونده، مامان بهش گفت که درست کنه.
گفتم : پس خودش می دونست.
گفت : آره امیدی به تو نداشت.
4.
دیروز درباره ی خانم نون نوشتم. نمیدونم کی خوندش، ولی به صورتِ آماده برای انتشار درش آوردم. دو تا چیز وجود داره:
1. خوب توضیح ندادمش.
2. جمله به جمله ش بررسی نشده بود.
3. دیگه قرار نیست منتشر بشه.
5.
الان دارم این دو تا لینکو می خونم.