هفته ای که در آن روزمرگی بولد شد.
نمیتوانم باور کنم که بیش از یک هفته اینجا ننوشتهام. روزها بهطور بیرحمانهای سریع میگذرند و حتی فرصت نمیکنم درستوحسابی کتاب غیردرسی بخوانم. در تمام این هفته شاید فقط یکی دو بند از کتاب ۱۹۸۴٫ را مطالعه کردم. مطلب نصفه و نیمهای که دو روز پیش نوشته بودم، هنوز هم نصفه و نیمه مانده و دستی نخورده و حتی یک کلمه هم در آن تغییر نکرده. برنامهٔ این هفته یکجور عجیبوغریبی پرشده که انرژی و وقت زیادی از من میگیرد.
جمعه بیشتر وقتم را روی زبان خواندن برای فاینال سهشنبه گذاشتم و گرامر همهٔ دروس را مرور کردم. شنبه که به مدرسه رفتم، تازه از روی وایت بردی که برای یادداشت امتحانهاست، متوجه شدم که یکشنبه امتحان فیزیک دارم، بنابراین بعدازظهر شنبه با فیزیک و زبان و اندکی کتاب خواندن گذشت و حتی بروشوری را هم که باید درست میکردم، کامل نکردم و ساعت 6 و ده دقیقه برای درست کردنش از خواب بیدار شدم و کمی با آن وررفتم. این بروشور تکلیفی است که مشاور مدرسه بعد از چند جلسهای که برای هدایت تحصیلی یا همان انتخاب رشته در زنگهای کار و فناوری برگزار کرده بود، به ما محول کرد. هرکداممان شغلی را انتخاب کردیم و قرار شد دربارهاش بروشوری درست کنیم. من شغل برنامهنویسی را انتخاب کردم و صبح یکشنبه تغییرات لازم در بروشور انجام دادم. بههرحال به هر نحوی که بود، یکشنبه با آن امتحان فیزیک عجیبش که فقط از 6 صفحه جزوه بود، گذشت و اتفاقاً در همان روز متوجه شدم ترتیب بروشور را در صفحات رعایت نکردم. بعدازظهر یکشنبه به کلاس زبان رفتن، تمرین اجلاس مطالعات، شروع خواندن ووکبهای زبان و اینجور چیزها گذشت. آخر شب یکشنبه هم فیلم تشریح ماهی قزلآلا را پیدا کردم و برای دانلود در شب گذاشتم. هفتهٔ قبلترش تصمیم خودم را که تشریح نکردن بود (میبایست در گروههای 4-5 نفری ماهی قزلآلا تهیه میکردیم)، به دبیر زیستم گفته بودم و او هم موافقت کرده بود. در عوض تشریح نکردن خودم پیشنهاد دادم که تشریح ماهی قزلآلا را بهطور کامل یاد بگیرم و جلسهٔ تشریح توضیح دهم. حتی برای اینکه دبیرم این مسئله را یادش نرود، همین امروز به او پیام دادم و لینک آن فیلم را هم فرستادم.
دوشنبه که امروز باشد، سررسید و اکثر زمان مدرسه به زبان خواندن گذشت. هرچقدر بیشتر واژهها را میخوانم، کمتر در ذهنم میمانند. اجلاس مطالعات بهخوبی و خوشی تمام شد و دبیر ریاضیام برای فردا یک امتحان 5 نمرهای ترتیب داد. با اصرارهای ما قبول کرد که آن را در نمراتمان تأثیر ندهد. البته به حال من که فرقی نمیکرد چون بههرحال برایش نمیخواندم. نه اینکه نخواهم بخوانم، بلکه کلاً وقت نمیشد! چون من سهشنبه هم فاینال دارم و هم امتحان دینی. در کنارِ این باید آن تشریح ماهی را خیلی بهتر از قبل یاد بگیرم تا نمرهٔ آزمایشگاهم را بدهد. چند دقیقه پیش هم کارِ تنظیم دوبارهٔ بروشور تمام شد و حالا هم حدوداً 30 تا 45 دقیقه است که اینجا مینویسم و وقت تلف میکنم. حوصلهٔ ادامه دادنِ این برنامه خستهکننده را ندارم اما خب، بههرحال ...
نوشتنش حس خوبی داشت.