وقتی روز به‌ روز بزرگتر می‌شوی

روایت رشد من

فاطمه.ح
متولد 81 ام. اوایل دهه 90 دهه‌هشتادی بودن در این فضا خیلی حس پرافتخاری به بهم می‌داد چون همه یا دهه هفتادی بودند یا دهه شصتی. من از 13-14 سالگی شروع کردم به نوشتن.


روانشناسی را در دانشگاه انتخاب کردم. برخلاف خیلی‌ها که به هوایِ بیشتر شناختن خودشان وارد این رشته می‌شوند، توهمِ کشف خودم را نداشتم.
اما کشف شدم، توسط خودم. هویتم را لابه‌لای درخت‌های خوابگاه خوارزمی کرج پیدا کردم و در مسیر تکراری کرج به گیلان جا گذاشتم.


دوست دارم یک کاری کنم. هر کاری. اینجا کارم نوشتن است و صادقانه بگویم، دوست دارم خیلی خوب بنویسم. هدفم از این وبلاگ از سال 1402 دیگر همین است.

***
به راه بادیه
به راه بادیه
بادیه بادیه
به راه به راه
نشستن باطل
نشستن باطل
باطل باطل
مراد مراد


بایگانی

هفته ای که در آن روزمرگی بولد شد.

دوشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۵، ۰۴:۳۶ ب.ظ

نمی‌توانم باور کنم که بیش از یک هفته اینجا ننوشته‌ام. روزها به‌طور بی‌رحمانه‌ای سریع می‌گذرند و حتی فرصت نمی‌کنم درست‌وحسابی کتاب غیردرسی بخوانم. در تمام این هفته شاید فقط یکی دو بند از کتاب ۱۹۸۴٫ را مطالعه کردم. مطلب نصفه و نیمه‌ای که دو روز پیش نوشته بودم، هنوز هم نصفه و نیمه مانده و دستی نخورده و حتی یک کلمه هم در آن تغییر نکرده. برنامهٔ این هفته یک‌جور عجیب‌وغریبی پرشده که انرژی و وقت زیادی از من می‌گیرد

جمعه بیشتر وقتم را روی زبان خواندن برای فاینال سه‌شنبه گذاشتم و گرامر همهٔ دروس را مرور کردم. شنبه که به مدرسه رفتم، تازه از روی وایت بردی که برای یادداشت امتحان‌هاست، متوجه شدم که یکشنبه امتحان فیزیک دارم، بنابراین بعدازظهر شنبه با فیزیک و زبان و اندکی کتاب خواندن گذشت و حتی بروشوری را هم که باید درست می‌کردم، کامل نکردم و ساعت 6 و ده دقیقه برای درست کردنش از خواب بیدار شدم و کمی با آن وررفتم. این بروشور تکلیفی است که مشاور مدرسه بعد از چند جلسه‌ای که برای هدایت تحصیلی یا همان انتخاب رشته در زنگ‌های کار و فناوری برگزار کرده بود، به ما محول کرد. هرکداممان شغلی را انتخاب کردیم و قرار شد درباره‌اش بروشوری درست کنیم. من شغل برنامه‌نویسی را انتخاب کردم و صبح یکشنبه تغییرات لازم در بروشور انجام دادم. به‌هرحال به هر نحوی که بود، یکشنبه با آن امتحان فیزیک عجیبش که فقط از 6 صفحه جزوه بود، گذشت و اتفاقاً در همان روز متوجه شدم ترتیب بروشور را در صفحات رعایت نکردم. بعدازظهر یکشنبه به کلاس زبان رفتن، تمرین اجلاس مطالعات، شروع خواندن ووکب‌های زبان و این‌جور چیزها گذشت. آخر شب یکشنبه هم فیلم تشریح ماهی قزل‌آلا را پیدا کردم و برای دانلود در شب گذاشتم. هفتهٔ قبل‌ترش تصمیم خودم را که تشریح نکردن بود (می‌بایست در گروه‌های 4-5 نفری ماهی قزل‌آلا تهیه می‌کردیم)، به دبیر زیستم گفته بودم و او هم موافقت کرده بود. در عوض تشریح نکردن خودم پیشنهاد دادم که تشریح ماهی قزل‌آلا را به‌طور کامل یاد بگیرم و جلسهٔ تشریح توضیح دهم. حتی برای اینکه دبیرم این مسئله را یادش نرود، همین امروز به او پیام دادم و لینک آن فیلم را هم فرستادم

دوشنبه که امروز باشد، سررسید و اکثر زمان مدرسه به زبان خواندن گذشت. هرچقدر بیشتر واژه‌ها را می‌خوانم، کمتر در ذهنم می‌مانند. اجلاس مطالعات به‌خوبی و خوشی تمام شد و دبیر ریاضی‌ام برای فردا یک امتحان 5 نمره‌ای ترتیب داد. با اصرارهای ما قبول کرد که آن را در نمراتمان تأثیر ندهد. البته به حال من که فرقی نمی‌کرد چون به‌هرحال برایش نمی‌خواندم. نه اینکه نخواهم بخوانم، بلکه کلاً وقت نمی‌شد! چون من سه‌شنبه هم فاینال دارم و هم امتحان دینی. در کنارِ این باید آن تشریح ماهی را خیلی بهتر از قبل یاد بگیرم تا نمرهٔ آزمایشگاهم را بدهد. چند دقیقه پیش هم کارِ تنظیم دوبارهٔ بروشور تمام شد و حالا هم حدوداً 30 تا 45 دقیقه است که اینجا می‌نویسم و وقت تلف می‌کنم. حوصلهٔ ادامه دادنِ این برنامه خسته‌کننده را ندارم اما خب، به‌هرحال ...

نوشتنش حس خوبی داشت.

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۰۹
فاطمه .ح

نظرات  (۷)

هرچی الان زبان بخونی بهتره. وقتی میری داخل دانشگاه خیلی راحت تری. مثل ما نیستی که تازه فهمیدیم دنیای علم بدون زبان یعنی هیچی! تازه فهمیدیم باید زبان بخونیم. و چقدر سختیی کشیدیم براش. :))
.
1984 رو داری میخونی؟ یک توصیه دارم. اگه اوایلش حس کردی چقدر خسته کننده است و چرا اینقدر کند پیش میره کنارش نذار. 
پاسخ:
اتفاقا برادرهام هم همینو میگن-_- که زبان خوب یادبگیرم و یه سری توانایی هایی کسب کنم در طول دوران نوجوانی و ... .

اوایلش خسته کننده نبود ولی در فضای داستان گم شدم :| البته کم کم دارم متوجه میشم که چی به چیه :)) تازگی فهمیدم فیلم هم براساسش درست کردن. میخوام بعد از خوندن ببینمش 
من که قاتی پاتی کردم :-/
چه شلوغ پلوغ.
همه ش درس.
امیدوارم موفق باشید.
پاسخ:
اهوم. برای هفته ی بعد هم کلی امتحان ریختن رو سرمون.
ولی همین الان بعد از امتحان فاینال حس خوبی به هفته ی آینده پیدا کردم :))
ممنونم.
۱۰ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۳۲ اسماعیل نادری
امتحان دینی و اینا که خوندن نمیخاد:|
پاسخ:
خیلی هم میخواد :| که خوندم تو مدرسه و حل شد D:
فاینال خوب بود؟ :)
پاسخ:
آره با میانگین 79 پَس شدم :)) خوده فاینال چندان تعریفی نداشت چون تو واژگان واقعا داغون بودم :|
۱۰ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۵۴ لوسیفر زوبع
یادمه درس فیزیک رو تو کل ترم فقط یه 9 داشتم از 10 نمره اونم با تقلب که سر همون نمیدونم چجوری معلممون باعث شد درسو قبول بشم. :))
یکی از بزرگترین اشتباهاتم سر انتخاب رشته بود.رشتم الهیات،شاخه ادیان و عرفان بود.گرچه این رشته رو دوس داشتم (هنوزم دارم) و اولین رشته ای هم که زدم همین بود اما الان پشیمونم.الان اگه بخوام ادامه تحصیل بدم (اما دیگه دیر شده نمیشه ادامه داد) یکی از رشته هایی که انتخاب میکردم برنامه نویسی و یا آی تی می بود.الان واقعا پشیمونم که با این رشته ها دیر آشنا شدم.
پاسخ:
چه خووب واقعا -_-
اولشو که خوندم ترسیدم یهو تهش بگی کاش می رفتم تجربی و فلان شاخه دکتری و اینا:)) خب شما همونطور کا میدونی الان هم میتونی برنامه نویسی یادبگیری و ازش درآمدزایی کنی و فلان ... . البته درسته، چیزی زمان های رفته رو برنمیگردونه. 
۱۱ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۴۸ اسمم محموده
زبان که خوب دیگه الان مثل نفس کشیدنه، کسی که بلد نباشه مرده محسوب میشه ولی آموزشگاه های زیاد خوبی نداریم مخصوصا اگه تهران نباشین، من از 8 سالگی کلاس میفرستادن ولی آخرش بصورت خودآموز ادامه دادم :/ شما هم هر فرصتی گیر آوردی فیلم ببین یا کتاب زبان اصلی بخون
پاسخ:
بله، تشکر.
انشاالله که با این همه تلاش موفق بشید امین
پاسخ:
بیشترش اجباره تا تلاش :))) با این همه ممنونم. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">