بی ادبِ قدرنشناسِ غرغرو
از حق نگذریم، کتابهای تکمیلی سمپاد خیلی جالب و خواندنیاند. حتی کتاب ریاضیاش هم بخشهای به اسم گفتوگو دارد که در آن مسائل جالبی طرح میشود. بخشهایی که تنها دلیل من برای باز کردن این کتاب هستند!
سهشنبه که همه در کلاس درگیر حل کردن سؤالات تکمیلی بودند، مثل همیشه به تخته سفید نگاه میکردم و هیچ نمیدیدم. صدای توضیحات را میشنیدم و هیچ نمیشنیدم. خلاصه کنم، در کلاس بودم و نبودم. برای همین بجای نگاه کردن به صفحههایی که بقیه به آن نگاه میکردند، کتاب را ورق زدم تا به صفحات توضیحی جالب یا گفتوگوییاش برسم. دریکی از صفحات توضیحاتی دربارهٔ حروف ابجد (ابجد هوز حطی کلمن سعفص قرشت ثخذ ضظغ) و عددهایش نوشت.. اینکه هرکدام از حروف نشان دهنده ی یک حرف هستند و با استفاده از آنها میتوان یک عدد را با یک جمله یا یک عبارت بیان کرد. مثلاً حافظ تاریخ کشته شدن شاه شیخ ابواسحاق شیرازی را اینگونه گفته:
بلبل و سرو و سمن و یاسمن و لاله و گل/هست تاریخ وفات شه مشکین کاکل (بلبل : 64، سرو : 266، سمن : 150، یاسمن : 161، لاله : 66، گل : 50)
مجموع اعداد برابر با 757، تاریخ کشته شدن ابواسحاق است!
مظفرالدین شاه قاجار در سال 1324 ه.ق با مشروطه موافقت کرد و به این کار به "عدل مظفر" معروف شد. با حساب حروف، "عدل مظفر" برابر با عدد 1324 است.
حالا یکی دو روزی میشود که توسط جمله "یک عبارت برای سال تولد خود بسازید" به چالش کشیده شدهام! همان زنگ در حال سرگرم کردن خودم با این مسئله بودم و اولین عبارتی که ساختم، "عمق اوج روز فاطمه، هاه هاه هاه هاهح!" (:دی) بود که کلی موجب خنده و شادی اطرافیانم شد! شما هم اولین چیزی را که ساختید بنویسید تا دورهم بخندیم.
(البته چون حروف ابجد "گچ پژ" را ندارد، نوشتن خیلی از اسامی و کلمات فارسی دشوار میشود؛ مثلاً عنوان وبلاگم که میخواستم به عدد تبدیلش کنم و نشد.)
حالا از کتاب ریاضیشان که بگذریم (بعضی میگویند مسائلش زیادی پیچیده است یا حرفهای ریاضی گونه که بهتر است من یک نفر واردشان نشوم!)، واقعاً در تکمیلی ادبیات حرفی ندارم! خیلی خوب است. اطلاعاتی که دربارهٔ فرهنگستان و نوع انتخاب واژگان و ادبیات جهان میدهد، همه جوره خواندنی است. ولی مشکل اصلی همهٔ این کتابها (ادبیات، علوم تجربی و ریاضی) دیر رسیدنشان است. مثلاً ما دوشنبه هفتهٔ آینده امتحان سمپاد-مرحله دوم داریم ولی کتاب تجربی دیروز به دستمان رسید. درحالیکه که بعضی شهرها دیماه تحویل گرفتند و بعضی مثل ما، و گروهی هم مابین اینها. در کل، هیچ برنامهریزی و کوفت و زهرماری هیچوقت برای توزیع این کتابها در سه سالی که من درس میخواندم، وجود نداشت. همیشه وقتی کتاب را میدهند که دانشآموز و مدرس کمترین زمان را برای مطالعه آن داشته باشند و دانش آموزان تقریباً از آن متنفر شوند. خیلی از بچهها نکتههای ظریفی را که در کتاب ادبیات و علوم نوشته است نمیبینند چون بلافاصله بعد از دریافت کتاب، تدریس بخشهای سخت شروع میشود تا به خاطر کمبود زمان از آنها چشمپوشی نکنیم. خلاصه کنم، این سیستم هیچ سر و تهی ندارد.
مثلاً دیروز مشاور مدرسه گذرواژههایی را که برای سایت همگام (سایتی که میبایست در آن آزمونهای آنلاین رغبت سنجی و استعداد را انجام دهیم) بود، به تکتکمان داد و گفت آخرینمهلت تائید آزمونها 25 است، پس همین پنجشنبه و جمعه بجنبید و آزمونها را انجام دهید. یک ویدئو مثلاً آموزشی برای نحو انجام اینها در کلاس پخش کرد و توضیحات لازم را داد! آخر حرفهایش هم گفت خدا را شکر ما فلان امکانات را داریم که توانستیم برایتان فیلمش را پخشکنیم و فلان کار را کنیم و خدا نمیداند بچههای فلان مدرسهها و مشاورهایشان چقدر درگیر میشوند وانشالله کارشان راه بیوفتد و از این حرفها.
واقعاً یکلحظه از خودم پرسیدم: آیا این نشانه ادب ماست که همیشه در موقعیتهای دقیقه نودی، بعد از پیش آمدن اتفاقات در بیبرنامهترین شرایط ممکن تشکر کنیم؟ آیا این قدرشناس بودن ماست که بعد از دریافت کردن امکانات سطح پایین در برابر هزینههایی که پرداختهایم، لبخند بزنیم و خوشحال باشیم حداقل همینش را به ما دادهاند؟ آیا این متانت ماست که وقتی برای شرایط غیرقابلقبول آزمایشگاه فیزیک با معاون حرف میزنیم و جواب سربالا میشنویم، بگوییم "شما درست میگید" و بحث راه نیندازیم؟
اگر واقعاً اینطور است، من ترجیح میدهم یک بیادب قدرنشناس غرغرو باشم.