به امید ناتور دشت انگلیسی
بالاخره دیشب کتاب ناتورِ دشت را خریدم. 5 فصل اولش را امروز صبح درراه رفتن به رشت در مینیبوس خواندم. مینیبوسی حاویِ ده دوازده دختر شهرستان که در شاخههای مختلف جشنوارهٔ نوجوان خوارزمی شرکت کرده بودند. بیستدقیقهای از راه گذشته بود که در حین گشتن به دنبال آبمعدنی، متوجه شدم دیشب پس از خریدن کتاب آن را از کیفم درنیاورده بودم؛ بنابراین بعد از گلویی تازه کردن، شروع به خواندن کردم. خوشبختانه مثل همیشه آخرِ آخر و در کناریترین قسمت نشسته بودم. جایی که تقریباًهمهٔ چشمها پشت به تو هستند و یکسری کارهایی مثل کتاب خواندن راحتتر میشوند. البته معمولاً در محیطهای شلوغ و جمعهای سه چهارنفری -و بیشتر- کتاب نمیخوانم -کتابخانه بحثش جداست- اما در آن لحظه به خواندن بخشی از تفکرات کسی نیاز داشتم. (در آن لحظه یاد این پست سروش هم افتادم حتی!)
بههرحال، تقریباً میشود گفت که بهواسطهٔ خواندن "یک روز خوش برای موز ماهی" تا حدودی با لحن نویسنده آشنا بودم. (یاد علی موزاللهی افتادم الآن. بعد از 96 پست نگذاشته.) به اواخر فصل پنجم کتاب که رسیدم با خودم فکر کردم کاش زودتر مهارت خواندن انگلیسیام را ارتقا دهم تا بتوانم کتابها را به زباناصلیشان بخوابم. حالا نه حتماً کتاب ناتور دشت ولی حداقل کتابهای آسانتر و کوتاهتری را انتخاب کنم که به نتیجهٔ بهتری برسم. یکی از دلایل خطور کردن این ایده به ذهنم، متنی بود که چندی پیش دربارهٔ جی.دی سالینجر -نویسندهٔ کتاب ناتور دشت- خواندم. آنجا نوشتهشده بود که سالینجر حتی گاهی فهرستی طولانی از کلمات مترادف تهیه میکرد تا بتواند کلمهٔ مناسب و دلخواهش را در جملهاش قرار دهد. خب بههرحال وقتی آدم همچین چیزهایی را میشنود، وسوسهٔ خواندن آن کتاب که با همچون وسواس و دقتی نوشتهشده به جانش میافتد. این انکارکردنی نیست و من هم آدم انکار کردن نیستم. دقیقاً همین حس به من دست داد. ناراحت بودم که نمیتوانم این کتاب را بهطور کامل به انگلیسی بخوانم. میتوانم با یک لغتنامه برای تشخیص کلمات جدید دستبهکار شوم و تقریباً هم سربلند بیرون بیایم ولی روان نمیخوانم و مهارتهای خواندنم هنوز سطح بالایی ندارند. ته تهش به متون انگلیسی وبلاگها و وبسایتها -نه همهشان و نه بهطور کامل- ختم میشود. در کنار کلی واژهٔ جدید که لابهلای اینها میآموزم و کمبود واژگان انگلیسیام را میرساند.
کل امروز به این مسئله فکر میکردم و حتی به خاطر این افکار دستودلم به کتاب خواندن نمیرفت. نه درسی و نه غیردرسی. احتمالاً باید از پیشنهاد یکی از دوستان تلگرامیای که در گروه انگلیسی -پست قبل نه قبلتر- آشنا شدم، روی بیاورم. او کانال انگلیسیای را به من معرفی کرد که در آن کتابهایی دستهبندیشده بر اساس موضوع و سطح زبان خواننده گردآوری کردهاند. به ذهنم رسید که برای شما هم بگذارم تا اگر میخواهید از آن استفاده کنید: