وقتی روز به‌ روز بزرگتر می‌شوی

روایت رشد من

فاطمه.ح
متولد 81 ام. اوایل دهه 90 دهه‌هشتادی بودن در این فضا خیلی حس پرافتخاری به بهم می‌داد چون همه یا دهه هفتادی بودند یا دهه شصتی. من از 13-14 سالگی شروع کردم به نوشتن.


روانشناسی را در دانشگاه انتخاب کردم. برخلاف خیلی‌ها که به هوایِ بیشتر شناختن خودشان وارد این رشته می‌شوند، توهمِ کشف خودم را نداشتم.
اما کشف شدم، توسط خودم. هویتم را لابه‌لای درخت‌های خوابگاه خوارزمی کرج پیدا کردم و در مسیر تکراری کرج به گیلان جا گذاشتم.


دوست دارم یک کاری کنم. هر کاری. اینجا کارم نوشتن است و صادقانه بگویم، دوست دارم خیلی خوب بنویسم. هدفم از این وبلاگ از سال 1402 دیگر همین است.

***
به راه بادیه
به راه بادیه
بادیه بادیه
به راه به راه
نشستن باطل
نشستن باطل
باطل باطل
مراد مراد


بایگانی

آخی و کوفت.

پنجشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۵:۵۲ ب.ظ

حقیقتش خیلی وقت‌ها با خودم میگویم کاش وقتی کار خوبی انجام می‌دهم یا از چیز خوبی حرف می‌زنم، بقیه لال شوند. منظورم از لال یعنی کسی که توانایی حرف زدن ندارد، دقیقاً همین!

خیلی وقت‌ها کارِ خوبی که انجام می‌دهم یا اگر برای کسی دلسوزی می‌کنم، کمکی-چیزی، حرف خوبی یا هر چیزی در این مایه‌ها که انجام می‌دهم، یکی دو نفر پیدا می‌شوند که با جوری نگاهم کنند که آخی، چه مهربان/آخی، چه ساده و دلسوز/آخی چه بامحبت/آخی، چه همکلاسی خوبی/ ... و الی‌آخر. 

حالم از تحسین شدن در این مواقع به هم می‌خورد. چهارشنبه هم که از طرف مدرسه کل روز را پارک بودیم و ایران داشت از میله‌ها می‌افتاد و من از بین بقیه‌ای که داشتند نگاه می‌کردند، رفتم سراغش و کمرش را گرفتم که نخورد به میله و او با کمرش خورد به دستم و دستم خورد به میله و بدجور کبود شد و هنوز هم درد می‌کند، هم‌چین حسی داشتم!

انگار یک کسی از بین آن هشت-ده نفر می‌گفت آخی، چه مهربان، چه بامحبت، چه همکلاسی خوبی هستی که از بین همهٔ ما ریلکس‌ها آن کار را کردی، چه ساده و دلسوز...

 

+خوب توضیح ندادم، حق می‌دهم اگر حسم را کامل متوجه نشوید.

نظرات  (۶)

متوجه شدم. منم از این قبیل تحسین‌ها متنفرم. 
پاسخ:
اوهوم >_< چه بد که تحربه داشتی 
سلام 
اتفاقأ خوب توضیح دادین 
من هم همچین حسی رو تجربه کردم منم هر کاری می کنم میگن آخی چه با محبتی یا چه مهربووووووووونی 
من حتی مورد ترحم هم قرار گرفتم تعریف کردنه بهتر از دریافت انرژی چشمای بادومی شده و پچ پچ هاست 
خدا کنه همچین حسی رو تجربه نکنی 
پاسخ:
سلام. آره خیلی بدم میاد که بعضیها اینجوری تحسین میکنن. 
اتفاقا یه مدت افتاده بودم رو دور کمک نکردن که ازین انرژیها دریافت نکنم !
نمیشود بقیه را خاموش کرد اما می شود اهمیت نداد
منظورمو که متوجه میشی
پاسخ:
بله. میفهمم. 
این مثال‎ها که برای من طبیعی شده
مورد بوده گفتم :
+جنوبیم 
گفتن 
-آخی
+برق دوست دارم 
-آخی
+هوا چقدر خوبه
-آخی
+هوا چقدر بده
-آخی
...
پاسخ:
نزدیشون ?? :///
من ازونایی ام ک میگن آخی :دی 
پاسخ:
حتی توانایی چک زدن هم دارم الان :)))))))))
خب خانومای فامیل یا دوستان مادرم هستند ... 
پاسخ:
اه اه -.- یه روز همه این آدما رو نابود میکنم :)))))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">