نصیحت
یکی از مشکلات حل نشدهی من خوابه. البته خواب شب رو تقریبا حل کردم و اکثر شبها حدودهای یازده میخوابم (حالا بعضی شبهام که از دست آدم در میره به کنار:)) ) اما مشکل بدتری که سراغم اومده، تمایلی نو و شدید از طرف من برای خواب بعدازظهره. منی که کلا از خواب بعد از ظهر خوشم نمیومد، حالا هرسال که میگذره، در دوران مدرسه بیشتر بهش علاقمند میشم و امروز برای مثال از ساعت یه ربع به سه خوابیدم تا یه ربع به شش.
من سه میرسم خونه و ناهار میخورم و بعضی پیامهای تلگرامم رو چک میکنم یا آنکیم رو مرور میکنم و خیلی وقتها به خودم میگم نخوابم بهتره ولی بعد متوجه میشم اگه الان نخوابم، هشت میخوابم:)) به همین دلیل بهترین تصمیم این میشه که بخوابم. دوستام اکثرا چهار درس خوندن رو شروع میکنن که اصلا در توان من نیست.
البته فکر نکنید در حد نخوابیدن خیلی به خودم سخت میگیرمها! اتفاقا یه کتاب صوتی برای تنآرامی دارم که اون رو پخش میکنم و کاملا ذهن و بدنم رها میشه. هروقت خوابم نمیبره با این کتابه میخوابم. این کتاب جزو یکی از کتابهای صوتیای بود که تو طرح فیدیبو هر 48 ساعت یکبار رایگان میکنه. یه کتاب به مدت 48 ساعت رایگان میشه و میتونید دانلود کنید. البته فقط با فیدیبو قابل پخشه و نمیشه برای کسی هم ارسال کرد. این طرح هر روزه ادامه داره. اگه مایل هستید، فیدیبو رو نصب کنید ولی هشدار میدم که حجم اکثر کتابا زیادهها! البته این کتابی که میگم (ریلکسیشن/تنآرامی) در حدود 30 مگ بود، زیاد نبود به نسبت بقیه.
بگذریم، با این کتابه و درسها و کمبود وقت، شیرینی خواب بعد از ظهر رو تازه دارم اینروزا که ساعات روزانهم برام مهمه کشف میکنم!
میگم مهمه چون تو متوسطهی اول چندان جساسیتی رو درس خوندن نبود (از طرف من، وگرنه خیلی از دوستان اون موقع هم حساس بودن) و با اینکه فشارها تقریبا برابر هست اما الان سختتر بنظر میاد، نمیدونم چرا.
به واقع از سه سال قبلم پشیمونم. باید عین چی کتاب غیردرسی میخوندم! عین چی! باید عین چی خودمو بیشتر پرورش میدادم! اما عوضش الان دارم اینکارا رو میکنم و گاهی هم نمیکنم؛ وقت نمیشه و انرژی نمیمونه و تنبلی و الی آخر...
اینجا فکر نکنم خواننده متوسطه اولی داشته باشه وگرنه نصیحت هم میکردم:))