امشب یه جملهای که زیاد شنیدم با این مضمون بود که "هر چی از این مملکت زودتر بری بهتره".
جملهی مورد نظر رو تو جاهای مختلف و با گروهها و دوستانِ مختلف زیاد شنیدم. هر گروهی دلایل خودشو داره و یه بخشِ عظیمی از دلایل هم که مشترک هستن؛ مثل اقتصاد کشور و اوضاعِ کلیِ اینجا. حالا تو این وضعیت که همه دارن به این موضوع فکر میکنن، موندم بدون اینکه حتی هنوز بدونم میخوام در آینده چی بخونم تو دانشگاه، آیا درسته اصن ذهنمو برای فکر کردن به رفتن یا نرفتن درگیر کنم؟
خلاصه امشب فهمیدم خیلی جدیه این مسئله که من هنوز نمیدونم میخوام تو دانشگاه چی بخونم و چیکاره بشم! دوست ندارم کامنتی بذارید مبنی بر اینکه دنبال علاقهت برو. فعلأ علاقهی خاصی ندارم و قبلأ هم نداشتم. هر چی داشتم طبق جوگیری بوده. جوگیریِ داروسازی که با آشکار شدنِ علاقهم به رشتهی انسانی بر باد رفت. علاقه به حقوق که هرجور نگاهش میکنم از سرِ علاقهی واقعی نیست و جوگیریه و هنوز معلوم نیست واقعأ این شغل رو میخوام یا نه. خلاصه که بحث علاقه رو نکشید وسط. قطعا اگه از چیزی خوشم نیاد نمیرم سمتش. ولی الان جدأ نمیدونم چیکار کنم. نمیدونم میخوام روانشناس باشم یا وکیل. زبانشناسی بخونم یا آموزش انگلیسی. برم یا بمونم. بنویسم یا ننویسم. یه جوریه همه چیز. هنوز نمیدونم چی میخوام. و بدترین بخشِ ماجرا اینه که وقتی میگم "نمیدونم" یعنی واقعأ نمیدونم! نه اینکه رویای خاصی در سر داشته باشم و نخوام بگم.
یه مدتی بود که استراتژیم رو یافتنِ رشته و شغل مناسب نذاشته بودم. میگفتم فعلأ هدفم کنکور باشه و سعی کنم یه رتبهی برتر بشم که از اون لحاظ بتونم انتخابهای بیشتر و سطحبالاتری داشته باشم. هنوزم که هنوزه این استراتژی بنظرم معقول میاد. اما موقعی که با کسی حرف بزنی و دقیق ندونی چی میخوای، یه تلنگری پیش میاد که میگه شاید هم استراتژیِ خیلی خوبی نباشه و مهمه که الان بدونی بعد کنکور چی میخوای.
نمیدونم هنوز؛ فکر کنم با روند سابق اما با جدیت بیشتری قراره پیش برم.