وقتی روز به‌ روز بزرگتر می‌شوی

روایت رشد من

فاطمه.ح
متولد 81 ام. اوایل دهه 90 دهه‌هشتادی بودن در این فضا خیلی حس پرافتخاری به بهم می‌داد چون همه یا دهه هفتادی بودند یا دهه شصتی. من از 13-14 سالگی شروع کردم به نوشتن.


روانشناسی را در دانشگاه انتخاب کردم. برخلاف خیلی‌ها که به هوایِ بیشتر شناختن خودشان وارد این رشته می‌شوند، توهمِ کشف خودم را نداشتم.
اما کشف شدم، توسط خودم. هویتم را لابه‌لای درخت‌های خوابگاه خوارزمی کرج پیدا کردم و در مسیر تکراری کرج به گیلان جا گذاشتم.


دوست دارم یک کاری کنم. هر کاری. اینجا کارم نوشتن است و صادقانه بگویم، دوست دارم خیلی خوب بنویسم. هدفم از این وبلاگ از سال 1402 دیگر همین است.

***
به راه بادیه
به راه بادیه
بادیه بادیه
به راه به راه
نشستن باطل
نشستن باطل
باطل باطل
مراد مراد


بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انیمه» ثبت شده است

چند دقیقه پیش کامنتی برای پستی دریافت کردم که معرفی یک انیمه بود. انیمه yuri on ice را که در ژانر yaoi (روابط پسر با پسر) است، چند سال پیش در این وبلاگ معرفی کرده بودم. با خواندن این کامنت به یاد آوردم که دیگر طرفدار yaoi نیستم و حتی آن را نفی می‌کنم.

اما چرا دیگر انیمه‌ی ژانر یائویی نمی‌بینم؟

نه به خاطر اینکه روابط بین دو پسر را نشان می‌دهد. نه به خاطر اینکه رابطه احساسی و جنسی دو پسر را نفی می‌کنم. اتفاقاً برعکس. چنین عقایدی ندارم و از این منظر یائویی را بد نمی‌دانم. 

اما دلیل اصلی اینکه یائویی یک ژانر دروغگو بنظرم می‌رسد، تصور غلطی است که به نمایش می‌گذارد. یائویی به ما می‌گوید پسرهایی که با هم رابطه دارند، شبیه دخترها هستند. آن‌ها ظریف و احساساتی‌اند. در واقع بنظر من یائویی روابط پسر با پسر را حتی به رسمیت هم نمی‌شناسد. چون پسرها در این انیمه‌ها شخصیت مستقلی ندارند. اندام‌های آنان دخترانه، ظریف و با اغراق است. و به همین دلیل مدت‌هاست که یائویی نمی‌بینم. 

یائویی یعنی یک دروغ رسانه‌ای و چهره‌ای غلط انداز از روابط هم‌جنسگرایان مردی که ظریف نیستند. مردهای معمولی‌اند. آنها بدون نیاز به بدن‌های دخترانه، معنا دارند و یائویی این معنا را از آنها میگیرد. همان کاری که رسانه با روابط زن و مرد کرده. زنان را ظریف و با اندام‌های اغراق‌آمیز نشان داده و تبِ لاغری و تراشیده بودن اندام را میان دخترها رواج داده. حالا همین اتفاق برای روابط هم‌جنسگرایان در حال رخ دادن است: ساختن تصویری غلط از این گونه روابط و نهادینه کردن آن در ذهن مردم.

۳۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۲ ۱۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۵
فاطمه .ح

گاهی احساس می‌کنم "کار ما نیست شناسایی راز گل‌سرخ" خود حقیقته. حس میکنم که صرفا لازمه در افسون گل‌سرخ شناور باشم.

یه روزایی هست که به واسطه‌ی کتاب، فیلم، انیمه یه تصویری از جهانی که همیشه بنظرم می‌رسه آرمان‌شهر انسانیه رو ببینم و بعد به واسطه‌ی همون چیزی که باهاش آشنا شدم، تصویری که داشتم خراب بشه. جهانی که بجز خوبی و صداقت و عدالت چیزی نداره. البته اینکه خوبی و صداقت و عدالت چه چیزی معنا می‌شن و در چه قالبی اندازه‌گیری می‌‌شن هست که همه‌چیز رو خراب می‌کنه. تو آرمان‌شهر قصه‌ها همیشه آدمایی هستن که در ابعاد اون قالب‌های اندازه‌گیری شده نمی‌گنجن. استعدادهاشون در پرتو این  قالب‌ها نمایان نمی‌شه و برهمین اساس عدالت آرمان‌شهر براشون رنگ می‌بازه. کسایی که دوست دارن کارهای معمولی رو به روش‌های معمولی انجام بدن و هزاران موردی که باعث می‌شه اون آرمان‌شهر یه آرمان‌شهر نباشه...

اما اینجا من، یه آدم معمولی، مثل خیلی از آدمای معمولیِ دیگه هر روز به یه آرمان‌شهر فکر می‌کنم. هر روز به یه چیزی که قراره بیاد و بدی‌ها رو ببره و حالمو خوب کنه. البته چیزی که اغلب اوقات حس می‌کنم اینه که دنبال یه حال‌خوب‌کن ویژه‌ای می‌گردم. یه چیزی که یه اشتباقِ وصف‌ناپذیرِ عجیب الخلقه‌ای رو درونم به راه بندازه و من رو از چیزی که هستم تمیز بده. از طرفی این رو در بقیه هم می‌بینم که دنبال یه حال‌خوب‌کن برای نابود کردن رخوتیِ که در اعماق وجودشون وجود داره می‌گردن. همه‌ی کسایی که مثل من دارن با این تکنولوژی می‌رن جلو، خلاهای کوچک و بزرگ در زندگیشون پیدا می‌کنن، هر روز صبح که بیدار می‌شن ناله می‌کنن که حالا این خلاها رو باید چجوری پر کرد و ...

از طرفی وقتی می‌رم اینستا عکس‌هایی می‌بینم که یه فنجون چای داره. طرف زیرش نوشته "زندگی شاید این است"

میام وبلاگ دو صفحه متن می‎خونم که به "گاهی باید با خودت خلوت کنی" برسم.

دوباره همه واسه آرامش وجودشون تصمیم می‌گیرن که در افسون گل‌سرخ شناور باشن و برای بار هزارم تلاش می‌کنن که راز گل‌سرخ رو شناسایی کنن.

کلا فکر نکنم تا الان در موقعیتی بوده باشم که این دو تا در من به تعادل برسن. لابد باید بگم "شاید زندگی این نامتعادل بودن است"!! نه شایدم نیست. فعلا که زندگی معلوم نیست چیست.





در مورد انیمه:

-دث‌نوت Death Note آخراشم.

-سایکو-پس Psycho-pass فصل اول رو دارم می‌بینم. (2 فصل)

ژانر هردوشون روان‌شناختیه. شما هم ببینید.


سایکو-پس موسیقی‌های جالبی داره. البته من از خواننده‌های ژاپنی و خوندنشون چندان خوشم نمیاد.

  Enigmatic Feeling رو پیشنهاد می‌کنم بشنوید.

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۶ ، ۱۲:۰۰
فاطمه .ح