وقتی روز به‌ روز بزرگتر می‌شوی

روایت رشد من

فاطمه.ح
متولد 81 ام. اوایل دهه 90 دهه‌هشتادی بودن در این فضا خیلی حس پرافتخاری به بهم می‌داد چون همه یا دهه هفتادی بودند یا دهه شصتی. من از 13-14 سالگی شروع کردم به نوشتن.


روانشناسی را در دانشگاه انتخاب کردم. برخلاف خیلی‌ها که به هوایِ بیشتر شناختن خودشان وارد این رشته می‌شوند، توهمِ کشف خودم را نداشتم.
اما کشف شدم، توسط خودم. هویتم را لابه‌لای درخت‌های خوابگاه خوارزمی کرج پیدا کردم و در مسیر تکراری کرج به گیلان جا گذاشتم.


دوست دارم یک کاری کنم. هر کاری. اینجا کارم نوشتن است و صادقانه بگویم، دوست دارم خیلی خوب بنویسم. هدفم از این وبلاگ از سال 1402 دیگر همین است.

***
به راه بادیه
به راه بادیه
بادیه بادیه
به راه به راه
نشستن باطل
نشستن باطل
باطل باطل
مراد مراد


بایگانی

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

من حدوداً دو-سه هفته‌ای هست که از نرم‌افزار Anki استفاده می‌کنم. عامل آشنایی من با این نرم‌افزار یکی از اعضای گروه زبانی بود که چند ماه پیش در آن عضو شدم. آنکی در حقیقت نرم‌افزاری است که به بهتر به خاطر سپردن چیزها (هر چیزی که بشود در قالب فلش‌کارت‌ها پیاده‌سازی‌اش کرد!) کمک می‌کند. تا جایی که من در جست‌وجوهایم در وب‌سایت‌های فارسی‌زبان فهمیده‌ام، این نرم‌افزار عمدتاً برای یادگیری کلمات زبان انگلیسی و به‌طورکلی تقویت مهارت‌های انگلیسی در ایران شناخته‌شده است. در حقیقت تبلیغات بیشتر روی این مسئله مانور می‌دهند.

آنکی از روش Flashcard space repetition برای انتقال داده‌های در حالِ یادگیریِ شما از حافظه‌ی کوتاه‌مدت به حافظه‌ی بلندمدت استفاده می‌کند؛ روش علمی‌ای که جعبه ی لایتنر بر اساس آن ساخته‌شده.

به‌طورکلی آنکی فضایی را در دسترس شما قرار می‌دهد که بتوانید بر اساس این روش، به‌سادگی و با مرورهای از پیش تعیین‌شده‌ی نرم‌افزار درصد بازیابی اطلاعات را افزایش و یادگیری را عمیق‌تر کنید. این و این  دوتا از مطالبی هستند که تقریباً استفاده از این نرم‌افزار را آموزش داده‌اند. اما به نظر من بهترین منبع سایت خود آنکی و راهنمایی‌هایشان برای ایجاد فلش کارت‌های مختلف است https://apps.ankiweb.net/docs/manual.html#the-basics

فلش کارت‌ها با روش‌های متفاوتی ساخته می‌شوند و من فعلاً از دو نوع جاخالی و پایه استفاده کرده‌ام. 

در کارت‌های جاخالی یا (Close)که معمولاً برای یادگیری لغات در زمینه/context استفاده می‌شود، شما به‌جای کلمه یا عبارت موردنظر، معنی یا توضیح آن را در جمله می‌بینید.

در کارت‌های نوعِ پایه، کارت شما پشت‌ورو دارد. کلمه یا عبارت موردنظر را در بخش رو، و معنی و مفهوم/پاسخ در پشت کارت نوشته می‌شود.

 

فکر کنم این آشنایی کلی مقدمه‌ی خوبی برای حرف زدن درباره‌ی "کارهایی که خودم با آنکی انجام می‌دهم" باشد (اگر هم نبود، پذیرای پرسش‌ها هستم :)) ) 

۱۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۶ ، ۰۹:۳۸
فاطمه .ح

امروز در کلاس بسکتبال واقعاً احساس کردم که توانایی‌های بازی کردنم نسبت به قبل از عید خیلی بهتر شده. یکی از دلایلِ این پیشرفت قطعاً مکالماتی است که مربی با من داشته. 

مثلاً هفته‌ی پیش به من گفت: باید حرکت کنی تا اون وسط ببیننت، یه حرفی بزن خب، یه صدایی از خودت در بیار!

گفتم: من کلاً زیاد حرف نمی‌زنم

گفت: مشخصه ولی بالاخره کی میخوای شیطونی کنی؟ اینجا بازیه، سروصدا داشته باش.

همین شد که از هفته قبل تا الآن کلی به کمرویی خودم در بازی و همین‌طور مصمم نبودن و متوسط بودنم فکر کردم و بعدش تصمیم گرفتم که این دفعه به‌جای زیادی اندیشیدن، یک حرکت واقعی‌ای انجام دهم. برای همین از جلسات هفته‌ی قبل تا الآن انصافاً کلی روی این موضوع انرژی گذاشتم که یک‌جورهایی بروم در دل‌شیر.

امروز که آخرین جلسه‌ی بسکتبال این هفته بود (یکشنبه-سه‌شنبه-پنج‌شنبه)، داشتم توپ را با تقلا از یک نفر می‌گرفتم که یکهو مربی‌ام داد: بزن دیگه! بزن!!! بهش تنه بزن!

بعدازاینکه طرف مقابل توپ را باقدرت از من گرفت (نیم وجب بچه، 4 برابر من زور داره:|) خندیدم گفتم: یعنی بزنم؟! گفت: آره، بزن بِرِه؛ بازیه.

پس‌ازاین دیالوگ، چند حرکت خوب در موقعیت‌های تقریباً ازدست‌رفته انجام دادم و یک‌کمی از دایره‌ی راحتی خودم بیرون آمدم و به چند نفر ضربه زدم.

 به مربی گفتم: پس من می‌خوام خشن بازی کنم از این به بعد.

گفت: خشنِ تو، آرومِ اوناست:))))))))))))))))) بازی کن:))

۱۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۶ ، ۱۶:۱۳
فاطمه .ح

در این‌یک هفته اتفاقات عجیب‌وغریبی برایم رخ داد و به‌طور کل:

یکم، با رفتن به مشاورهٔ تحصیلی تقریباً نظرم دربارهٔ رشتهٔ دانشگاهی‌ام تغییر کرد و باعث به هم ریختن برنامه‌هایم شد.

دوم، وضعیت خوابم به‌کلی به هم‌ریخت و ضربهٔ بدی به خودم و برنامه‌هایم وارد کرد و حالا این روزها بیش از هر چیز با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنم.

سوم، رابطه‌ام با یکی از دوستانم کمی شکر آب شد.

پانزده‌سالگی به‌طورقطع گیج‌کننده‌ترین سال زندگی من نام خواهد گرفت؛ سالی که مهم‌ترین چیزها را در خودش جای می‌دهد، حوادث غیرقابل‌پیش‌بینی در خودم و دنیای بیرون از سر و رویش می‌بارد و گاهی مجال درست فکر کردن را از من می‌گیرد.

 اما خب این عادت برنامه داشتن، در این سال خوب به کارم آمد. یک‌جورهایی زمان را برایم کندتر کرد. قبلاً اگر فازِ بیهودگی برمی‌داشتم، یک هفته می‌گذشت و من اصلاً متوجه نمی‌شدم اما حالا اگر دو روز این‌طور شوم، مثل گذشت دو ماه می‌ماند چون احساس می‌کنم یکجایی لنگ می‌زند و همین‌که آدم بفهمد همین حالا در حال لنگ زدن است، خیلی جلو می‌افتد...

۶ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۶ ، ۱۴:۴۷
فاطمه .ح