وقتی روز به‌ روز بزرگتر می‌شوی

روایت رشد من

فاطمه.ح
متولد 81 ام. اوایل دهه 90 دهه‌هشتادی بودن در این فضا خیلی حس پرافتخاری به بهم می‌داد چون همه یا دهه هفتادی بودند یا دهه شصتی. من از 13-14 سالگی شروع کردم به نوشتن.


روانشناسی را در دانشگاه انتخاب کردم. برخلاف خیلی‌ها که به هوایِ بیشتر شناختن خودشان وارد این رشته می‌شوند، توهمِ کشف خودم را نداشتم.
اما کشف شدم، توسط خودم. هویتم را لابه‌لای درخت‌های خوابگاه خوارزمی کرج پیدا کردم و در مسیر تکراری کرج به گیلان جا گذاشتم.


دوست دارم یک کاری کنم. هر کاری. اینجا کارم نوشتن است و صادقانه بگویم، دوست دارم خیلی خوب بنویسم. هدفم از این وبلاگ از سال 1402 دیگر همین است.

***
به راه بادیه
به راه بادیه
بادیه بادیه
به راه به راه
نشستن باطل
نشستن باطل
باطل باطل
مراد مراد


بایگانی

درس نداری؟

شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۳۰ ب.ظ

هر وقت کسی بهم می‌گه "درس بخون" یا "درس نداری؟" تقریباً کنترلمو از دست می‌دم و اعصابم تا ساعت‌ها بهم می‌ریزه. معمولاً هم اون فرد وقتی این جمله رو می‌گه که دقیقاً در ذهنم تصمیم به درس خوندن گرفتم! 

گاهی هم پیش میاد که دارم از تلگرام فایل درسی برای کسی می‌فرستم و بهم می‌گن درس بخون.

در این وضعیت کاملاً خشمم ظاهر می‌شه و میلم به درس به سمت عدد صفر می‌ره.

الان تو همین وضعیت دوم هستم و دو تا درس باید بخونم.

موافقین ۵ مخالفین ۱ ۹۶/۰۸/۲۰
فاطمه .ح

نظرات  (۹)

من حتی وقتی خودمم به خودم میگم درس بخون برآشفته میشم و ساعت‌ها درس نمی‌خونم. مثل حالا. 
پاسخ:
:( ای بابا، بدتر شد
ملموس:)
پاسخ:
عه :))
منم سن تو بودم این مشکل داشتم دوست نداشتم اونا همچین چیزی بهم بگن.
و ایراد می‎گرفتن سرم تو گوشیه
بعد نمی‎دونم چه قانون نانوشته‌ای بودش که تا می‎خواستم درس شروع کنم اونا می‎گفتن برو درس بخون بعدش دوست نداشتم فکر کنند خودم فکرش نبودم واسه همین صبر می‎کردم یکم دیگه برم بخونم :))
پاسخ:
پس خیلیا درگیرن/بودن

فکر کنم برای نسل‌های بعدی هم این باقی بمونه :))
البته دسته‌ای از نوجوانان هستند که اصلاً قصد خوندن ندارند و واقعاً باید بهشون بگی برو بخون تا یادشون بیاد برن بخونند.
پاسخ:
آره

بلی، خانواده باید بفهمه تیپ آدمو ولی خب...
من هم یه زمانی عصبانی میشدم از این حرکت .
با اینکه نمرات بالایی داشتم ولی تا یه دستشویی می رفتیم صد نفر داد میزدن بشین درس بخون وقت تلف نکن :|
پاسخ:
-_-
۲۵ آبان ۹۶ ، ۱۰:۱۰ محمود بنائی
ما مثل علف خودرو بودیم، کسی نگفت درس بخون، گاهی خوندیم، گاهی هم نخوندیم :) حالا میگم کاش یک دلسوز داشتیم یا لاقل معلم هامون دلسوز بودن! 
پاسخ:
ای بابا، خجالت‌ژده شدم از خودم:))
۲۶ آبان ۹۶ ، ۱۸:۳۶ علیرضا گرامی
سلام
وبلاگ بسیار خوبی دارید بهتون تبریک میگم
این پست هم خیلی جالب بود.
اگه مایل به تبادل لینک(پیوندها) با متوسطه ای ها هستید حتما بهم خبر بدید.خوشحال میشم.
موفق باشید
پاسخ:
salam
mamnun

۲۹ آبان ۹۶ ، ۲۳:۳۱ رضا سهرابی
سلام....مگه درس نداری شما؟:)
پاسخ:
سلام. نه درسام تموم شد. پست نوشتم واسه وب :))

دقیقا و دقیقا و دقیقا!

فکر میکردم مشکل خودمه فقط اینکار!

گاهی التماس میکنم امروز بهم نگین برو درس بخون چون یه هورمونی به صورت فوق لجبازانه در حالی که خودش میخواسته بخونه اعتصاب میکنه و نمیذاره بخونم!

خب خداروشکر مشکل من نایاب و عجیبی که فکر میکردم نیست D:

پاسخ:
تو کامنتای این پست هم‌درد زیاد پیدا کرده بودم، چیز رو مخیه :)) 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">