وقتی روز به‌ روز بزرگتر می‌شوی

روایت رشد من

فاطمه.ح
متولد 81 ام. اوایل دهه 90 دهه‌هشتادی بودن در این فضا خیلی حس پرافتخاری به بهم می‌داد چون همه یا دهه هفتادی بودند یا دهه شصتی. من از 13-14 سالگی شروع کردم به نوشتن.


روانشناسی را در دانشگاه انتخاب کردم. برخلاف خیلی‌ها که به هوایِ بیشتر شناختن خودشان وارد این رشته می‌شوند، توهمِ کشف خودم را نداشتم.
اما کشف شدم، توسط خودم. هویتم را لابه‌لای درخت‌های خوابگاه خوارزمی کرج پیدا کردم و در مسیر تکراری کرج به گیلان جا گذاشتم.


دوست دارم یک کاری کنم. هر کاری. اینجا کارم نوشتن است و صادقانه بگویم، دوست دارم خیلی خوب بنویسم. هدفم از این وبلاگ از سال 1402 دیگر همین است.

***
به راه بادیه
به راه بادیه
بادیه بادیه
به راه به راه
نشستن باطل
نشستن باطل
باطل باطل
مراد مراد


بایگانی

عصبانی

چهارشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۳۰ ق.ظ

دلم میخواد چربترین غذای دنیا که به طور وحشیانه ای تند باشه رو بخورم و بعد اینقدر سرمو به دیوار بکوبم تا همه ی صداهای تویِ سرم بیرون برن و یادم بره چی شنیدم. 

موافقین ۴ مخالفین ۲ ۹۵/۰۷/۲۱
فاطمه .ح

نظرات  (۹)

۲۱ مهر ۹۵ ، ۰۰:۳۶ منِ مجازی
روغن رو با فلفل قاطی کن بشه همین چیزی که میخواستی ..
کره هم میشه استفاده کرد
پاسخ:
فلفل رو تو هر چیزی بریزی تند میشه خب ... ولی فلفل قرمز چیز دیگه ایه. 
یعنی تا وقتی غذا چرب و تند نباشه نمیشه سر به دیوار کوبید؟ 
چی شنیدید که اینقدر عصبی‌ـتون کرده آخه؟ 
پاسخ:
عصبانی که میشم یا باید بخورم یا اینقدر فکر و خیال و داد و فریاد کنم که خوابم ببره. فعلا غذاهه رو خوردم یکم اروم شدم :/ 

نمیشه گفت :( نمیشه گفت :( :( :(
اینطوری یادت نمیره به چیزای دیگه فکر کن 
پاسخ:
نمیشه فراموشش کرد، هیچوقت نمیشه.
قسمت سه و نیم ساعتی هابیت رو گذاشتم دارم می بینم. چه شب کوفتی شد. 
حالا انشالله از یه راه ساده تر این سدا ها از سرت بیرون میرن :)
پاسخ:
:)
سلام!
میتونی بری شهربازی سوار ترسناک ترین و هیجان انگیزترین وسیله اش بشی. تحملش سخته ولی بعدش حس سبکی عجیبی داره 😂
پاسخ:
سلام. :)) :/ 
۲۱ مهر ۹۵ ، ۰۹:۰۸ علی محمدرضایی
چرا آخه مگه چیشده
پاسخ:
صد افسوس که نمیشه گفت -_-
من ُ با خودت ببر :|
پاسخ:
:|
حالا چرا غذای چرب؟! (:
پاسخ:
نمیدونم. شاید چون غذاهای چرب یه ولع خاصی برای خوردن ایجاد میکنن.  
۲۱ مهر ۹۵ ، ۲۰:۵۸ Vincent Valantine
چه چیزی اینقدر عصبانیتون کرده؟
پاسخ:
با یک نفر یه بحث کوتاهی داشتم. اون فرد یه چیزایی گفت که باور کردنش برام سخته.  البته تا حدودیشو حدس میزدم ولی اون چیزایی که خودش گفت ... اگه اتفاق بیوفته وضعیت چندین نفر بد میشه. اگرم اتفاق نیوفته برای خودش همواره بد میمونه اوضاع. 
اصل قضیه رو نمی تونم بگم چون بیش از حد خصوصیه ولی خیلی دوست داشتم یه جایی بنویسمش. دفعه ی قبل که چیزای شخصی نوشتم همه اومدن شروع به نصیحت کردن که جای این حرفا وبلاگ نیست. 
وبلاگ هم دیگه از حالت درد و دل در اومده :)

الان زیر این کامنت غرغر کردم :|

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">