داستان کلی اولین برنامه
سلام. نوع برنامهریزیهای من هنوز نو پا هستند و احتمال خیلی زیاد، تغییرات ریزودرشتی خواهند داشت. با توجه به اینکه تقریباً در حال آزمونوخطا و مطالعه هستم این پست بیشتر حکمِ ثبت تجربیات را دارد. سعی میکنم اگر تغییری در برنامهها ایجاد کردم، اینجا هم ثبت کنم.
روزِ اولی که تصمیم گرفتم این برنامهها را بریزم، جمعه بود. برای همین حالا همهٔ هفتههای برنامههایم از جمعه شروع میشوند!
این برنامه اولیه فعلاً چهار بخش دارد:
اولین بخش هدفهای بزرگ ماهانه و سالانه است (راستش تشخیصشان برای خودم سخت بود/هست - شاید چون جدی به آن فکر نکرده بودم) البته نوشتنشان هیچ قاعده و قانونی ندارد و فقط سه سال آینده را با تمام ماههایشان مشخص کردم و در هرکدام چیزی نوشتم. این بخش قطعاً تکمیلنشده!
دومین بخش ترکیبی از برنامهٔ ماهانه و هفتگی است.
برای مقدمهٔ برنامههای هفتگی، یک جدول چهار قسمتِ که شامل چهار هفتهٔ ماه است، در نظر میگیرم و مهمترین کارهای هفتههای ماه را در بخش خودشان مینویسم. گاهی جمعبندی کارهای هر هفته است، مثلاً حداقل 7 ساعت از هفته را این کار را بایستی انجام دهم. پس این آپشن را در ستون هفته اول میگذارم تا بعداً آخر ماه که میخواهم هفتهها را بهطورکلی مرور کنم، اصلیترین کارهایی که از من انتظار میرفت را علامت بزنم.
بعدازاین مقدمه، با جزئیات وارد بخش هفتگی/بخش سوم میشوم؛
در جدولی که با تیترهای روزهای هفته به هفت بخش تقسیمشده، عناوین اصلی کارهایی که باید در هرروز هفته انجام دهم را در ستون خودش مینویسم. مثلاً اینکه باید فلان درس را بخوانم، فتوشاپ کارکنم، کتاب غیردرسی جدیدی که خریدهام را شروع کنم، قرص ویتامین ب 12 بخورم، پست بگذارم و ... . بهاینترتیب یک ماه کامل را در چهار قسمت با تیترهای کارهایِ هرروز از هفته در اختیاردارم.
و اما بخش آخر برنامه روزانه است؛
در یک جدولِ روزانه که از ساعت بیداری تا ساعتِ احتمالیِ خواب (!) برای هر ساعت یک ستون درستشده، کارهایی را که باید در هر ساعت انجام دهم -طبق برنامه هفتگی- در زمان مناسب میگذارم. با این ذهنیت که مثلاً آن روز کلاس زباندارم یا قرار است جایی مهمان شوم و یا اینکه بیشتر برای امتحان پسفردایم بخوانم، آن کارها و وظایف و اوقات استراحت دیگرم را تنظیم میکنم. برنامهٔ روزانه را معمولاً آخر هر هفته (5 شنبهها) و فقط برای روزهای همان هفته مینویسم؛ چون ازآنجاییکه امکان دارد تغییرات زیادی در روز پیش بیاید، ترجیح میدهم که بیشتر انعطافپذیر باشم. اما خب هرروز برنامه نوشتن هم سخت و حوصله سر بر است، پس برای یک هفته را مینویسم و معمولاً در طول روز یا شب به کلیت هفته هم نگاهی میاندازم.
این صورت کلیِ برنامههای من است. هنوز کلی از جزئیات واردش نشده و حتی در مواردی آزاردهنده جلوه میکند، اما خب هدف من بیشتر دانستن این است که فردا این ساعت چه میکنم و یا اینکه دو هفته بعد روز سهشنبه وظایف اصلیام چیست. تعداد کارهایی که خیلی وقتها عقب میانداختمشان یا گوشه ذهنم به فراموشی سپرده میشد، با این برنامهها کمتر میشود. همانطور که قبلاً گفتم، میخواهم یک انجام دهنده باشم و با توجه به شناختی که از خودم دارم، نیاز دارم از قبل بدانم چند وقت بعد چهکارهام تا کارِ الا نم را بهتر به سرانجام برسانم.
پ.ن: یک دفترچهٔ کوچک دارم که وظایف ثابت را در آن نوشتهام. مثلاً هفتهای دو بار در فلان روزها پست گذاشتن (که متأسفانه دیروز پست نکردم)، برنامهٔ دو هفته در میانِ ویتامینها، روزهای کلاس زبان و کارهای ثابتی که نگاه کردن بخشان -حتی اگر برنامه نداشتم- تکلیفم را مشخص کند.