وقتی روز به‌ روز بزرگتر می‌شوی

روایت رشد من

فاطمه.ح
متولد 81 ام. اوایل دهه 90 دهه‌هشتادی بودن در این فضا خیلی حس پرافتخاری به بهم می‌داد چون همه یا دهه هفتادی بودند یا دهه شصتی. من از 13-14 سالگی شروع کردم به نوشتن.


روانشناسی را در دانشگاه انتخاب کردم. برخلاف خیلی‌ها که به هوایِ بیشتر شناختن خودشان وارد این رشته می‌شوند، توهمِ کشف خودم را نداشتم.
اما کشف شدم، توسط خودم. هویتم را لابه‌لای درخت‌های خوابگاه خوارزمی کرج پیدا کردم و در مسیر تکراری کرج به گیلان جا گذاشتم.


دوست دارم یک کاری کنم. هر کاری. اینجا کارم نوشتن است و صادقانه بگویم، دوست دارم خیلی خوب بنویسم. هدفم از این وبلاگ از سال 1402 دیگر همین است.

***
به راه بادیه
به راه بادیه
بادیه بادیه
به راه به راه
نشستن باطل
نشستن باطل
باطل باطل
مراد مراد


بایگانی

تقریبا همه‌ی کارهای مدرسه را به صورت دقیقه نودی انجام دادم.

 اولین دلیلش این بود که خیال نمی‌کردم عکس‌دار کردن شناسنامه یک‌هفته-ده‌روزی طول بکشد. تصورم این بود که قرار است یک عکس روی صفحه‌ی اول منگنه کنند و یک مهر و امضا به یکی از صفحات بیفزایند. خب تابحال کسی فرآیند عکس‌دار کردن شناسنامه را به من توضیح نداده بود!! من هم چندان پیگیری نکردم تا این یکی دو روزِ اخیر که همه‌ی کارها را با هم پیگیری کردیم.

دیروز ، بعد از دو سه روز واکسن زدن و بادکردن دستم، به قصد تکمیل فرم سلامت به محلی که خودشان گفتند مراجعه کردیم. حدودا چهل دقیقه‌ای در صف ماندم. آن هم چه صفی! تقریبا اگر یک لحظه حواسم نمی‌بود، کس دیگری داخل می‌رفت و به طور گفتنی اصلا معلوم نبود کی به کی هست! از خانمی که پشت میز نشسته بود و مردم را راهنمایی می‌کرد (شبیه منشی‌ها نبود)، پرسیدم نوبت من بعد از این خانوم - به خانومی با یک پسر و دختر همسن خودم اشاره کردم- هست دیگر؟

گفت خودتان بدانید نوبتتان بعد از کدام یکی‌ست، من حواسم نیست :| 

وات‌ده‌فاک گویان در ذهنم، حرفش را تایید کرده، بی‌خیال وبلاگ خواندن شده و حواسم را جمع کردم. بالاخره بعد از کلی دنگ و فنگ ماجرای آنجا بسته شد و بعد نوبت تعویض شناسنامه رسید که دقیقا بعد از ورود به ثبت احوال متوجه شدم گواهیِ اشتغال به تحصیل را در خانه جا گذاشته‌ام! به‌خاطر این حواس‌پرتیِ من، بیخیال تحویل دادن شناسنامه شدیم و بعد از گرفتنِ فرم مربوطه به خانه بازگشتیم.

امروز صبح هم برای پیگیریِ همان قضیه، به ثبت احوال رفتیم و گفتند که شناسنامه‌تان حدودا یک‌شنبه‌ی هفته‌ی بعد آماده می‌شود. اولش فکر می‌کردیم که شناسنامه و کارت ملی با هم دیگر تخویل داده می‌شوند تا اینکه مسئول مربوطه پرسید برای کارت ملی هم می‌خواهید اقدام کنید؟!!

هیچی دیگه، ماجرای کارت ملی آسان‌تر از شناسنامه بود و در لحظه برایش اقدام کردیم و شصتمان خبردار شد که یک‌ماهی به طول می‌انجامد!


از سوی دیگر باید امروز برای مدرسه ثبت نام می‌کردیم و برای ثبت‌ نام در مدرسه نیاز به شناسنامه‌ی جدید داریم. اما خب با همان مدارک ناقص به مدرسه رفتیم و معاون مربوطه* هم گفت ایرادی ندارد، هر وقت شناسنامه به دستتان رسید، فتوکپی‌هایش را بیاورید...


و اینگونه بود که من برنامه‌ی کلاس‌های تابستانیِ مدرسه را دریافت کردم (یک‌شنبه،‌دوشنبه و سه‌شنبه؛ درس‌های فارسیِ، عربی، ریاضی و منطق به ارزشِ 220 تومان :)) از هشتم مرداد) و قضایای مدرسه هم تقریبا بسته شد.


*مدرسه‌ی ما هم متوسطه‌ی اول و هم متوسطه‌ی دوم را دارد و مدرسه‌ام تغییری نمی‌کند اما از آنجایی که معاون‌های هر دوره فرق می‌کنند، امسال باید با یک معاون جدید آشنا شده و سروکله بزنم. معاونی که در طول این سه‌سال، از دور، چندان جالب بنظر نمی‌رسیده :)) 

موافقین ۴ مخالفین ۱ ۹۶/۰۵/۰۲
فاطمه .ح

مدرسه

نظرات  (۸)

من هنوز کارت ملیم رو نگرفتم:|
ثبت احوال نمیخواست که،میرفتی پیشخوان دولت،یکی دوهفته ای شناسنامت پست میشد برات.
بعد از واکسن،دستت باد کرد خدایی؟امروز واکسن زدم ولی هیچ خبری نیست که[آیکون تفکر]
فرم سلامت همون شناسنامه سلامت و کارت واکسنه؟نگو چیز دیگه ای هم هستش:(امروز پدرم درومدش سر این ذچرفت و آمدا برای گرفتن ظناسنامه و اینا!
پاسخ:
اووووووف، امروز واکسن زدی؟ :))) خسته نباشی دلاور.
آره فرم سلامت هموناست. من دستم بعد از روز دومِ واکسن زدن باد کرد، الان داره خوب می‌شه.

منم یه ماه دیگه کارت ملی‌م میاد.
تحویل گرفتن کارت ملی برا من ۳ ماه طول کشید فک کنم |:
+ نمیشد هخون کلاسا رو تو یه روز بزارن؟! عاخه سه روز در هفته؟! D:
پاسخ:
:))) سه مااااه

روزی یه کلاس نیست که :)) یکشنبه و دوشنبه سه تا کلاس و سه‌شنبه هم دو تا.
کلا یه ماهه این قضیه فکر کنم. تقریبا بیست روز از شهریور رو آزادیم تا مهرماه.
من واسه کارت ملی ماجرایی داشتم! :))
از اونجایی که بنده در مواقع استرس‌زا معمولا به انگشتام هجوم می‌آوردم و اغلب انگشتام گویای این عادت بودن؛ دستگاه اثر انگشتم رو قبول نمی‌کرد! به قول یه نفر اثر انگشت نداشتم :دی :|
بالاخره بعد از چندبار رفت و آمد و مراقبت‌های پوستی :| درست شد کارم!
پاسخ:
چقدر استرسی آخه:)))
حالا خوب که حل شد.  فکر کردم میخواهی بگی کلا کارت ملی نگرفتی:/
۰۲ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۱۷ میم جیم ‌‌
سلام...
آیا کارت ملی لازم است؟ آیا از نداشتن کارت ملی رنج می‌بریم؟ آیا شب‌ها قبل از خواب به نداشتن کارت ملی فکر می‌کنیم؟ آیا کسی از ما طلب کارت ملی کرده تا به حال؟ آیا ما تا به حال احساس نیاز به کارت ملی داشته‌ایم؟ خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر!

والا کارت ملی به چه کار آید، هر چند روزی خار آید!

کسی نیست بگه شعر بلد نیستی بسازی خراب نکن :))
پاسخ:
سلام. نه لازم نیست ولی باحاله  خب :)))))

مشکل نیست حالا
منم دقیقا تابستون پارسال عکس دارش کردم
و چقدرررر دنگ و فنگ داشت
اخ تف بهش
پاسخ:
همه‌تون منو ترسوندین خب :)) آخه عکسم ممهور به مهر مدرسه هم نبود با اینکه می‌خواستن :))
۰۴ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۱۶ فـاطمـه نـظری
من زمانی که برای کارت ملی اقدام کردم، نزدیک دو سه ماه طول کشید بعد یه پیامک اومد که عکسم رو قبول نکردن -__- رفتم دوباره عکس انداختم و دوباره یک ماه طول کشید تا به دستم رسید کارت ملیم.
پاسخ:
واووووو -_-
من که هنوزم کارت ملی نگرفتم. تا حالا هم احتیاجم نشده :)) ولی پارسال شناسنامه رو عکس‌دار کردم. شناسنامه قبلی رو بیش‌تر دوست داشتم :(

تابستون چرا درس میخونی و کلاسِ درس میری واقعا؟! :)) تازه 220 هم هزینه‌شه که خیلیه :دی
پاسخ:
کلاس مدرسه ست. اجباری است :))
وقتم خالیه خب میخونم درسا رو. برام جالب و جذابن دروس :))

برید از خدا بترسید من الان نزدیک به یک سال و نیم هست کارت ملی گم‌کردم :))
تازه با این وضعیت دانشگاه هم ثبت‌نام کردم :))
پاسخ:
جدییییی؟ :)))))))

اینقدر سخته المثنی خواستن؟ :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">