وقتی روز به‌ روز بزرگتر می‌شوی

روایت رشد من

فاطمه.ح
متولد 81 ام. اوایل دهه 90 دهه‌هشتادی بودن در این فضا خیلی حس پرافتخاری به بهم می‌داد چون همه یا دهه هفتادی بودند یا دهه شصتی. من از 13-14 سالگی شروع کردم به نوشتن.


روانشناسی را در دانشگاه انتخاب کردم. برخلاف خیلی‌ها که به هوایِ بیشتر شناختن خودشان وارد این رشته می‌شوند، توهمِ کشف خودم را نداشتم.
اما کشف شدم، توسط خودم. هویتم را لابه‌لای درخت‌های خوابگاه خوارزمی کرج پیدا کردم و در مسیر تکراری کرج به گیلان جا گذاشتم.


دوست دارم یک کاری کنم. هر کاری. اینجا کارم نوشتن است و صادقانه بگویم، دوست دارم خیلی خوب بنویسم. هدفم از این وبلاگ از سال 1402 دیگر همین است.

***
به راه بادیه
به راه بادیه
بادیه بادیه
به راه به راه
نشستن باطل
نشستن باطل
باطل باطل
مراد مراد


بایگانی

مهربان، مهربان، مهربان

جمعه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۸، ۱۰:۵۶ ب.ظ

چندوقت پیش در وبلاگ محمدرضا شعبانعلی خوانده بودم که گفته بود بعد از مدتی بخش نظرات پست‌های قدیمی‌اش خود به خود بسته می‌شود که با اجبارِ پاسخ به نظرات، آن‌ها برایش یادآوری نشوند. می‌گفت احساس خیلی بدی به پست‌های قدیمی‌اش دارد.

من که بارها از پست‌های چندسال قبلِ او هم استفاده کرده‌ بودم، از خواندنِ این حرف‌ها بسیار تعجب کردم. اما به‌هرحال آدم در هر سطح شخصیت و وبلاگ‌نویسی‌ای که باشد، ناخودآگاه چنین وسواسی می‌گیرد. شدتش یکسان نیست؛ یکی مثل او اصلاً پست‌های قدیمی‌اش را نمی‌خواند و یکی مثل من با بعضی‌هایشان خودش را تنبیه می‌کند.

مهم‌ترین و شاید آزاردهنده‌ترین بخشِ این فرآیندِ نوشتن و نوشتن و توده‌ای از نوشته‌های قدیمی داشتن، برای من برداشت خواننده است. مثلاً در چند پُست قبل، جمله‌ای نوشتم با این مضمون که من به یک زندگیِ بی‌معنی در یک گوشۀ دنیا رضا می‌دهم. جزئیات زیادی در این‌مورد در ذهنِ من وجود داشت. معنایِ «معنیِ زندگی» و معنیِ به‌خصوصی که آن‌جا در نظرم بود در کنارِ اینکه از کشور خارج شدن لزوماً بی‌توجهی به کشور را هم در پی ندارد و بسیاری جزئیات دیگر...

 

هر روز باید یادآوری شوم که در نوشتن، مسئولیت‌های بزرگی دارم. مسئولیت اینکه بدانم سایرین خیلی‌ چیزها را درمورد من نمی‌دانند.

مسئولیت مهم‌تر از آن هم این است که بدانم من خیلی چیزها را درباره‌ نوشته‌های سایرین نمی‌دانم.

مسئولیت‌ خیلی مهم‌تر هم این است که اگر هر برداشتی به‌خاطرِ این بی‌توجهی پیش آمد، با دیگری مهربان باشم.

نظرات  (۷)

۱۶ اسفند ۹۸ ، ۲۳:۲۲ محمدعلی ‌‌

جا داره تغییرات رو تبریک بگم. تصویر پروفایل که از مشکی به زرد تغییر کرده و پس‌زمینه اینجا که صورتی (الان سبز شد) شده :)) خیلی خوشگله.

+ پست‌های اخیرت رو دوست داشتم. ولی کامنت نوشتنم خیلی کند شده! مثل پست نوشتنم :))

++ من یه‌جوری دچار این وسواس شدم که می‌خواستم همین وبلاگمم - یا پست‌هاشو - پاک کنم و دوباره از اول بنویسم. ولی دیدم چه فایده. دوباره از همینا هم می‌نویسم و خب، چه فرقی می‌کنه :) بیخیال شدم. ولی خب؛ غیرقابل انکاره این موضوع که پست‌های قدیمی خیلی وقتا سخته مرورشون.

پاسخ:
سلام، سلام!
مرسی.
آره یه دوستی ازم رنگ موردعلاقه‌مو پرسید. چون پروفایلم مشکی بود، فکر کرد مشکیه. ولی من اصلاً به این پروفایل عادت کرده بودم؛ انگار که مالِ خود بیانه :))

متوجه‌ام.

اتفاقاً منم خیلی با خودم فکر کردم که اینم پاک کنم و از بعد کنکور یه جدید بزنم. ولی دیدم سه ساله اینجا می‌نویسم. از همه‌شون خوشم نمیاد ولی حیفِ این همه خاطره و رشد! شاید تو هم همونطور که گفتی بهتره رو حسّت درمورد نوشتنت کار کنی تا اینکه هی ما رو در به در کنی :)))
۱۶ اسفند ۹۸ ، ۲۳:۴۵ محمدعلی ‌‌

سلام :)) 

من نمی‌دونم واقعا چرا همش سلام یادم می‌ره :)) ببخشید :))

پاسخ:
من چون حس کردم خیلی وقته باهات حرف نزدم گفتم سلام سلام... صدتاسلام :))
۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۱۰ قاسم صفایی نژاد

چقدر خوبه این پست

پاسخ:
سپاس فراوان!!

چی شده زدی تو کار زرد؟

+آدم وقتی برمیگرده نوشته های قبلیشو بخونه از خنده غش میکنه D:

شعبانعلی به درجه ای رسیده که پیشینش، چشماندازه اینده ی بقیه‌ست تازه =)

پاسخ:
تو نظرِ اول توضیح دادم. دلیل انتخابِ زرد هم چیز خاصی نبود، کلاً همۀ رنگا رو دوست دارم. چند وقت دیگه می‌زنم تو یه رنگِ دیگه :)


واقعاً :))
۱۸ اسفند ۹۸ ، ۰۸:۱۱ زندگی برتر

سلام وقتتون بخیر
می خواستم بپرسم با وبلاگ من تبادل لینک می کنید؟؟

پاسخ:
سلام. اگه سمت چپِ وبلاگ رو نگاه کنید، می‌بیند که بخش «پیوندها» ندارم.

به امید روزی که کشور مهم تر از انسان نباشه. 

به امید روزی که وطن، کره زمین باشه و هم وطن همه انسان های روی زمین.

به امید روزی که منافع ملی بی معنی باشه و منافع جهانی مساله مون باشه.

 

اما زبان، فرهنگ، سبک زندگی و...  به سختی این اجازه رو میده. شاید خیلی زمان زیادی لازم داشته باشه و شایدم هیج وقت محقق نشه.

 

نظرت در این باره چیه؟

پاسخ:
نمی‌تونم حکم کلی بدم با این دانشِ ناچیز. پیچیدگی و ظرافت خیلی داره، نمی‌دونم. شاید چند سال بعد نظرات محکم‌تری پیدا کردم.

هوم... منم نوشته بودم که زاویه دید مخاطب از من برام خیلی مهمه و شما هم خونده بودین. ولی کلا چند تا نکته توی ذهنمه

1- من برعکس، از نوشته های فعلیم بیشتر خجالت میکشم. همیشه. و جالبه همیشه بعد از چند سال که برمیگردم به نوشته های چندسال قبل، میگم چقدر افکارم اون موقع قشنگ بوده :)) به قول دکتر شریعتی، (مضمون حرفش) یه شهاب همیشه از دور قشنگه :)) از جلو یه تیکه سنگ معمولیه :دی برای همین الان مینویسم که بعدا خودمو از دور ببینم :))

2- پرحرفم و زیاد مینویسم. کلا افکارم خیلی شلوغه. نوشتن توی وبم باعث شده توی مصاحبه های شغلی خیلی بهتر عمل کنم. شلوغی ذهنم یکم مرتب شده و توی مصاحبه ها سه تا جمله ی عالی گفتم که بعدا اومدم و دیدم که توی پستهای قبلیم اینا رو نوشته بودم. و از این نظر شک ندارم نوشتن داره به من کمک می کنه.

3- از جایگاه مخاطب و خواننده، چندتا فاکتور برام خیلی مهمه. اینکه از یک وب یک چیزی یاد بگیرم. مثل وب دکتر میم، که خیلی چیزا با خوندنش یاد میگیرم ولی واقعا نظری ندارم در موردشون. اکثرا تجربه های جدیده که من از خوندنش لذت میبرم. یا اینکه یک وب کمک کنه به دسته بندی افکارم. مثل وب شما. با توجه  به 15 سال اختلاف سنیمون، وب شما و خوندنش، هی من رو میبره به 15 سال قبل، و مقایسه ی شهاب الان با شهاب 15 سال قبل. خاطرات خوب و سازنده ای داره برام مرور میشه. و اینکه سعی می کنم از بین این خاطرات، اونایی که مرتبط با پستهای شما هست رو بازگو کنم، یک جورایی مثل پاک نویس کردن افکار شلوغمه. و خیلی به دسته بندی کشوهای ذهنم کمک می کنه. بعضی وبها هم ترکیبی از این دو هست. هم یادگیری، هم دسته بندی افکار، مثل وب آیبک. و اینم بگم که من کلا تفکراتم رو با مخالفت نشون میدم :)) هرچی بیشتر مخالفت کنم، یعنی بیشتر روی اون پست توقف کردم و به مطالبش فکر کردم. خدا به دادتون برسه خلاصه :))

پاسخ:
1. این مورد رو ندیده بودم جایی.
2. عالی.
3. خوشحالم.
این ویژگیت رو تو وبِ آیبک یه‌جورایی متوجه شده بودم.
:))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">