وقتی روز به‌ روز بزرگتر می‌شوی

روایت رشد من

فاطمه.ح
متولد 81 ام. اوایل دهه 90 دهه‌هشتادی بودن در این فضا خیلی حس پرافتخاری به بهم می‌داد چون همه یا دهه هفتادی بودند یا دهه شصتی. من از 13-14 سالگی شروع کردم به نوشتن.


روانشناسی را در دانشگاه انتخاب کردم. برخلاف خیلی‌ها که به هوایِ بیشتر شناختن خودشان وارد این رشته می‌شوند، توهمِ کشف خودم را نداشتم.
اما کشف شدم، توسط خودم. هویتم را لابه‌لای درخت‌های خوابگاه خوارزمی کرج پیدا کردم و در مسیر تکراری کرج به گیلان جا گذاشتم.


دوست دارم یک کاری کنم. هر کاری. اینجا کارم نوشتن است و صادقانه بگویم، دوست دارم خیلی خوب بنویسم. هدفم از این وبلاگ از سال 1402 دیگر همین است.

***
به راه بادیه
به راه بادیه
بادیه بادیه
به راه به راه
نشستن باطل
نشستن باطل
باطل باطل
مراد مراد


بایگانی

و گند بزنه تو همه چیز.

جمعه, ۱۲ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۲۳ ب.ظ

میدونستید نصیحت های شما یه سری چیزهایی رو تغییر میده؟ پندهای شما مسیرِ یه اتفاقی رو عوض میکنه؟

بله با شما هستم؛ شما مجازیِ عزیز. 

پند و اندرز که شروع بشه وبلاگ نویسی به فنا میره.

 "اینکارو بکن" , "اونکار خوب نیست" که به میون بیاد، نه نویسنده اون نوشته های قبلی رو می نویسه و نه وبلاگ اون محلِ پیشین میشه. 

بعد آدم نیاز داره بکوبه و بسازه. آدرس وبلاگشو تغییر بده. رو کلماتش حساس باشه. ولی هرچقدر بکوبی و بسازی برمیگردی به همونجا. 

همونجا که یه نفر تصمیم گرفت نصیحت کنه.  


+حالِ این وبلاگ اینجوریه. 

++یکم اشتباه برداشت شد فکر کنم. حالِ این وبلاگ تو مرحله ی نصیحت شدن نیست؛ الان بعد از اون واقعه س

نظرات  (۱۲)

((-:یه هشتگ بزن: میشه سرت توکار خودت باشه 

پاسخ:
:))) دیگه برای من مهم نیست کسی سرش تو کارِ خودش هست یا نه، سرشو تو کار خودش میکنم!
۱۲ آذر ۹۵ ، ۲۱:۲۵ بهار پاتریکیان D:
من تو فکر تغییر آدرسم :)
پاسخ:
به ما هم بدید، اگر مزاحم نبودیم این مدتو
هرچند از طریق کانال پیگیرم.  

+درست نمیشه :|
۱۲ آذر ۹۵ ، ۲۱:۲۶ علی محمدرضایی
هیییییبی چقدر ازین نصیحت کردن بدم میاد به نظرم یه جور تحقیر کردن طرف مقابله
پاسخ:
هر نصیحتی نه، میدونی یه جور نصیحتای خاصیه که نمیشه توضیحش داد و اثر میذاره متاسفانه. شاید حتی تحقیرم نکنه، اما بد اثر میذاره. 
۱۲ آذر ۹۵ ، ۲۱:۳۲ منِ مجازی
"بله با شما هستم؛ شما مجازیِ عزیز" قاموسا اینجا فک کردم با منی :|

میشه بیای این حرفو به بابام بگی -___- درسته حقیقی عه ولی منم از نصیحت بدم میاد خاب :|
پاسخ:
:))) نه شما نبودی. اصلا شما بعد از اون ماجرا به من پیوستی به گمونم. 

پند دادن وقتی خوبه که درش اجبار نباشه. بعضیا میگن با خودته هااا! اصلا من چیکار دارم!! ولی کار بدیه. اینکارو نکن. از این چیزا ننویس. از این پستا نزار.
تو خانواده م هم این مدلی دارم. با لحن " به من چه" وارد میشن ولی با حالتِ " غلطی میکنی انجامش ندی" تموم میکنن. یا اینکه یه حس بدی بهت منتقل میکنن. که اگه انجام ندی رویِ منو زمین انداختی، منو ناراحت کردی، منو ال کردی، بل کردی ...
در برابر خانواده چیزی که من فهمیدم اینِ که زیاد پیش نمیاد قبول کنن نمیخوای، اگه جیز کوچیکی بود باید بگذری ولی حرفهای بزرگتر رو توقع دارن گوش بدی.
من به شخصه تا وقتی که اذیتم نکنه کاری که میخوان رو انجام میدم ولی اگه اینطور نباشه ... خب دعوا شروع میشه :))) بعدش خانواده میفهمن کله خری!همینو خلاص :|
اندازه یه پست حرف زدم :)))
۱۲ آذر ۹۵ ، ۲۱:۳۸ علی محمدرضایی
چه اتفاق جالبی من وقتی میخواستم بیام به وبت بخاطرپست دوراهی اومدم وروی آدرس وبلاگ زدم اما به عنوان دقت نکردم واین پستو خوندم بعد همینجوری گزینه خانه روزدم که جواب نظراتم برای پستای قبلی رو بخونم که دیدم پست قبلی دوراهیه عنوانش و...
پاسخ:
:))))
۱۲ آذر ۹۵ ، ۲۱:۳۹ بهار پاتریکیان D:
به تو آدرس ندم به کی بدم ؟ :)
پاسخ:
من مدتِ زیادی نیست پیگیرتم خب،
قدیمی ترهایی دیدم که خوانندت ان، اونا مقدم ترن 😂😂
دی: چه خشن ((-:
پاسخ:
:))))
۱۲ آذر ۹۵ ، ۲۱:۴۵ منِ مجازی
اصن یه لحظه کپ کردم که مگه من چیکار کردم :دی

دقیقا !!!! میفهممت به صورت کامل :) اصن یه وضعی میشه :((
پاسخ:
:))

آره، همین میشه که بابات شماره یِ 2 دو پست پیشو بهت میگه. 
پست قبل که گفتم به کسی نگید[موضوع کنسل شدن و نشدن امتحان] نصیحت نبوداا! همینجوری بود! :)) یهو نذارید شمام ببندین وبلاگو :دی
پاسخ:
:)) این موضوعی که من میگم تو وبلاگِِ قبلی هست اصن. ولی امشب دوباره یه سری پستا منو تحریک کردن. 
عذاب وجدان گرفتم :/
پاسخ:
-_- :|
واسه همینه من امشب یه وبلاگ ساختم و اونجا واسه خودم هرچی دلم بخواد مینویسم و به کامنت کسی هم نیاز ندارم.

پاسخ:
:)) من صد بار اینکارو کردم ولی درست حسابی نشد :/
نظر داریم تا نظر .
نظر روی محتوا دادن اصلا به نظرم جالب نیست . یعنی خواننده وبلاگ تکلیف کنه که فلان چیز را ننویس یا مثل فلان چیز بنویس و ..
اما موقعی هست که نظر مهم میشه . برای مثال در قالب شما کد جاوایی هست که من رو اذیت می کنه.
یا رنگ بندی چشم آدم رو کور می کنه .
یا قالب اصلا متن رو صحیح نشون نمی ده و یا اصلا از فونت ها پشتیبانی نمی کنه ..
این نظرات به نظر من مفیده و نظراتی که خود پست ها رو به چالش بکشند و نظراتی که به نوعی نظرات مفید نامیده می شوند نظراتی هستند که به درد نویسنده وبلاگ می خورند . نه صرفا اینکه بر نویسنده تکلیف بیاورند.
مورد بعدی خصوصی نوشتن است . زمانی که یک وبلاگ ساخته می شود یعنی نویسنده آن حرفی دارد که می خواهد آن را در سینی بگذارد تا همه آن را بخوانند . پس باید منتظر هر اتفاق منتظره و غیر منتظره باشد .
اما اگر هدف خصوصی نوشتن است دیگر اسمش وبلاگ نویسی نیست و اصلا هم جالب نیست که صفحه یا آدرسی از نت را اشغال کنیم مبنی بر شخصی نویسی !
برنامه های زیادی هستند مثل لایو رایتر ویندوز و یا وان نوت و اور نوت و از این قبیل که امکانات به مراتب بالاتر از وبلاگ عرضه می کنند و از سرور های خارجی هم بهره می گیرند .
از طرفی هم نویسنده وبلاگ باید کمی هم در مقابل نظرات بایسته و هر چیزی رو نگه چشم . و فرد مقابل رو راضی  کنه به این علت که در انتها وبلاگ زیر نظر شماست و برای شماست و شما مسئول آن هستید نه خواننده .
از این رو کمی باید دیکتاتور بود .
ولی نظر در کل خوبه . نظرات چالشی 
پاسخ:
بله؛ البته منم کلمه ی "نظر" رو نیاوردم، بلکه منظورم "نصیحت" بود که اتفاقا منظورم همون نصیحت های محتوایی هست که تو کامنت شما بهش اشاره شد

من با اون بخش حرفهاتون کامل موافق نیستم. چون درسته که من یه وبلاگی ایجاد کردم اما اون خواننده اگر محتوایِ من رو نمی پسنده یا عادت به خوندن همچین محتواهایی نداره، مجبور نیست پیگیر مطالب من باشه.

ممنون از کامنت خوبتون(:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">