وقتی روز به‌ روز بزرگتر می‌شوی

روایت رشد من

فاطمه.ح
متولد 81 ام. اوایل دهه 90 دهه‌هشتادی بودن در این فضا خیلی حس پرافتخاری به بهم می‌داد چون همه یا دهه هفتادی بودند یا دهه شصتی. من از 13-14 سالگی شروع کردم به نوشتن.


روانشناسی را در دانشگاه انتخاب کردم. برخلاف خیلی‌ها که به هوایِ بیشتر شناختن خودشان وارد این رشته می‌شوند، توهمِ کشف خودم را نداشتم.
اما کشف شدم، توسط خودم. هویتم را لابه‌لای درخت‌های خوابگاه خوارزمی کرج پیدا کردم و در مسیر تکراری کرج به گیلان جا گذاشتم.


دوست دارم یک کاری کنم. هر کاری. اینجا کارم نوشتن است و صادقانه بگویم، دوست دارم خیلی خوب بنویسم. هدفم از این وبلاگ از سال 1402 دیگر همین است.

***
به راه بادیه
به راه بادیه
بادیه بادیه
به راه به راه
نشستن باطل
نشستن باطل
باطل باطل
مراد مراد


بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «برنامه نویسی» ثبت شده است

خوب کدهای خودتان را بررسی کنید و زرت به گروه نفرستید تا از کدنویسان کمک بخواهید! همانا یک مشکلِ ریزِ مسخره ی چرت و پرت می یابند که آبرویتان را میبرد -_-


۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۰۷ آذر ۹۵ ، ۱۸:۲۶
فاطمه .ح

1. دبیر هنرمون از بس کارهای دوخت و دوز میداد که خسته شدیم و بهش گفتیم هیچ کاری که با رنگ و رنگ امیزی انجام بشه تا سوزنو بزاریم کنار مدنظرتون نیست؟ و بعدش با کلی اکراه و این چیزها تصمیم گرفت که روی سنگ نقاشی بکشیم. و من برای طرحم یکی از پرنده های بازیِ انگری بردز رو انتخاب کردم. البته تصویری که می بینید دچار یه اشکالی شده و یکم رنگ سرخ رو بخش کرم رنگش هست که قراره راست و ریستش کنم. 

2. بک گراندِ عکسِ سنگم، همونطور که مشاهده می کنید، نوشته های هم کلاسیم درباره ی حل کردنِ مکعب روبیکه. از قصد هم اینطوری عکس گرفتم چون می خواستم درباره ی روبیک بنویسم! 

قضیه اینه که یه روز دو سه نفری رفتیم به اون همکلاسی گفتیم برامون کلاس های آموزشش رو بزاره و نامرد پایِ حق التدریس رو هم پیش کشید و خلاصه یه مبلغی هم پرداخت کردیم حتی :)) هر چند کلا سه جلسه بود که آخریش هم همین امروز برگزار شد.

 تا الان می تونم دو ردیف کامل کنم به انضمام یه شکل صلیب مانند روی وجه آخر. و تنها چیزی که باعث میشه این مکعبه حل نشه، اون چهار تا وجه گوشه ش هست که فرمول جدا داره. البته چند حالت امکان داره این گوشه ها قرار بگیرن و برای من هر دفعه که حل می کنم در بدترین حالتش که لزوما به فرمول نیاز داره پیش میاد :| فرمول این بخش رو هم دبیرِ آخرین زنگ اومد تو کلاس و نشد بنویسم و خودش هم زود رفت از مدرسه -_- همین الان با یک پی ام حل میشه البته :))

 3. دو سه هفته قبل با یکی از دوستان نشستیم کارهایی که دوست داشتیم انجام بدیم رو نوشتیم و از بین اونا 3-4 تا رو بر اساس اهمیتی که برای خودمون داشتن انتخاب کردیم و قرار شد دو هفته بعدش ببینیم چه کارهایی انجام دادیم. یک هفته ای بین چک کردنشون تاخیر افتاد و بالاخره من این هفته گفتم بیا جلوشون بنویسیم چیکار کردیم. 

و برای خودم اون چندتایی که براش کاری انجام دادم به این شرح بود :

1.مطالعه : کتاب بادبادک باز از خالد حسینی و نه داستان از سلینجر و مطالعه و حفظ یکی دو غزل از حافظ

2. برنامه نویسی : بالاخره تنبلیِ قبلی رو کنار گذاشتم و پای سیستم نشستم و هرچند روزهای اندک اما اینکارو انجام دادم. و البته متوجه شدم یه مشکلی هم برام پیش اومده چون هر کدی که میزدم، علی رغم درست بودنشون، برنامه ی pycharm خروجی ای برام نشون نمیداد ولی قبلا اینطوری نبود. فکر کنم یه کاریش کردم که اینطور شده :/ برای همین دو شب پیش دوباره گذاشتمش برای دانلود. چون ادرس اصلی فایلِ برنامه رو هم بخاطر این جا به جایی های پی در پیِ فایل ها توسط برادرم پیدا نمی کردم که ری اینستالش کنم -_-

3. بسکتبال : کلاس هاشو ثبت نام کردم و میرم هر 5شنبه. 

4. زبان : همچنان همانی بودم که هستم با ترسی نسبتا عظیم از فیل شدن در فاینال:|:|:| + عنوان

۹ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۵ ، ۱۶:۴۸
فاطمه .ح