1. یه دختره هست تو کلاسمون که من از اول هم ازش خوشم میومد. البته تغییرات زیادی تو این سه سال درش ایجاد شده. به یه ادم دیگه تبدیل شده کلا! طرز لباس پوشیدن و حرف زدن و نمره هایی که می گیره و الی اخر. اما هر چه قدر هم که بگذره، جزو ادمهای "دوست داشتنی" میمونه و با اینکه خیلی وقتا یه کارایی می کنه که از دوست داشتنی بودن خارج میشه، باز هم بنظر من لایق این صفت هست؛برخلافِ دوست صمیمیشه این خصلت های درونیِ خوب بودنش و من هنوز در تعجب چطوری اینا دوستن و اینکه چقققدر این دختر تغییر کرده :|
خلاصه نمیتونم حسمو نسبت بهش تو این سه سال توضیح بدم ولی همین بس که با کلی از رقتارها و حرفهای گهش و نمره ی 17 انظباطش هنوز تونسته جایگاه دوست داشتنی خودشو حفظ کنه!
2. امروز داشتم از پیاده روِ کنارِ مدرسه برمی گشتم و نمی دونستم که کسی میاد دنبالم یا باید خودم برگردم و از اونجایی که اگه کسی بیاد، تو همین راهِ پیاده رو می بینمش، سرعتم رو کمی آروم کردم تا اگه ماشین رو دیدم، حواسم باشه.
در حینِ قدم زدن صدای یه خانمی رو شنیدم که با کلمه "دختر!" من رو خطاب کرد و وقتی برگشتم سه تا خانمی که پیاده روی می کردن رو دیدم. همونی که صدام زده بود، انگشتش رو به اون طرف خیابون گرفته بود : "باباته!" برگشتم و دنبال ماشین آشنا کردم اما ندیدم. بعد یهو متوجه شدم پسرعمویِ پدرم داره از ماشین برام دست تکون میده!
هیچی دیگه،رفتم اونور خیابون و به دخترش و خودش پیوستم.
حقیقتا نمی خواستم سوارشم چون قصد داشتم برم یه کتاب برای بقل دستیم که فردا تولدشه بخرم ولی خیلی وضعیت ضایعی می شد اینطوری و برای اینکه بی احترامی نکرده باشم،نشستم و اونا منو تا خونه رسوندن :/
فردا هم امتحان زمین شناسی دارم و هنوز هدیه ای که یه هفته ست به فکرشم رو نخریدم.
3.امروز امتحان ریاضی داشتم و وقت کم آوردم. یک و نیم ساعتِ زنگ ریاصی که تموم شد، هنوز سه تا سوال سفید و یه نصفه برای نوشتن مونده بود که همه شون هم مربوط به مثلث های متشابه و روابط بینشون میشدن.
یه ربع زنگ تفریح رو دبیر برام صبر کرد. در ده دقیقه ی اول یه چیزایی نوشتم و 5 دقیقه ی آخر به واقع اصلا و اصلا مغزم کار نمی کرد و اینقدر استرس در وجودم رخنه کرده بود که صورتم سرخ شد و در همون حین من پاهام رو تند تند به زمین می زدم. برگه رو که دادم، نفسم درست حسابی بالا نمیومد و دوستان برام آب تهیه کردن که بنوشم و یه خرما دادن که فشارم پایین نره :|
4.عکس کارنامه م. برعکسه :/ حقیقتش حوصله ندارم روتیتش کنم-_-