وقتی روز به‌ روز بزرگتر می‌شوی

روایت رشد من

فاطمه.ح
متولد 81 ام. اوایل دهه 90 دهه‌هشتادی بودن در این فضا خیلی حس پرافتخاری به بهم می‌داد چون همه یا دهه هفتادی بودند یا دهه شصتی. من از 13-14 سالگی شروع کردم به نوشتن.


روانشناسی را در دانشگاه انتخاب کردم. برخلاف خیلی‌ها که به هوایِ بیشتر شناختن خودشان وارد این رشته می‌شوند، توهمِ کشف خودم را نداشتم.
اما کشف شدم، توسط خودم. هویتم را لابه‌لای درخت‌های خوابگاه خوارزمی کرج پیدا کردم و در مسیر تکراری کرج به گیلان جا گذاشتم.


دوست دارم یک کاری کنم. هر کاری. اینجا کارم نوشتن است و صادقانه بگویم، دوست دارم خیلی خوب بنویسم. هدفم از این وبلاگ از سال 1402 دیگر همین است.

***
به راه بادیه
به راه بادیه
بادیه بادیه
به راه به راه
نشستن باطل
نشستن باطل
باطل باطل
مراد مراد


بایگانی

هشتم: دردهای متفاوت، بمب اطلاعات

چهارشنبه, ۳۰ تیر ۱۴۰۰، ۰۹:۱۱ ق.ظ

زندگی در ایران مساوی است با دردهای زیاد و متفاوت. بعضی وقت‌ها واقعا دلم می‌خواهد یک کاری کنم. هم باید درمورد خوزستان نگران باشم هم سیستان هم اعتراضاتی که در آن اینترنت را قطع می‌کنند هم کلی چیزهای دیگر. مثلا سر انتخابات هم نگران زیادی شدن رای دهندگان می‌شدم. یا مثلا مساله‌ی حجاب. یا مثلا مشکلات نوجوانان و کودکان و سیستم آموزشی مزخرف. مساله زندانیان سیاسی. چیزهای ریز و درشتی که حس می‌کنم باید در برابرشان موضع‌گیری کنم‌. چیزهایی که سالی یکباری نیستند بلکه به طور مداوم در بحث‌ها تکرار می‌شوند. در کنار این‌ها مشکلات و عقاید شخصی‌تر یا مدرن‌تر هم هست. مشکلات دنیای جدید. مثلا همان مسائل گیاهخواری. مسائل محیط‌زیستی در ابعاد جهانی. مسائل اخلاقی در شغل و زندگی. یا کنکاش در بحث‌ خدا. بحث تاریخ. 

آدم فکر می‌کند نیاز نیست درمورد همه‌ی این‌ها اظهارنظر کرد. نظر شما را نمی‌دانم ولی همه‌اش در طول زندگی حس کردم بقیه یک نظری درموردش دارند‌. خودم شخصا نمی‌دانم‌هایم در این مسائل خیلی زیاد است و این مرا به نگرانی‌هایی وا می‌دارد. مثلا همین حالا درمورد خوزستان و مشکل آب‌ش چقدر اطلاعات دارم؟ اطلاعات به کنار، چقدر می‌توانم در عمل به ماجرا کمک کنم؟ 

این هم درد دیگر است. همه‌‌اش فشار این را حس می‌کنم که اگر برای چیزی اهمیت قائلم، باید در عمل خود کاری برایش کنم. این عمل می‌تواند همان کسب اطلاعات باشد؛ بعد اشاعه‌اش؛ بعد کاری جدی‌تر. یکی از این‌ها. 

دامنه این موضوعات خیلی زیاد است‌. بعد بحث علایق شخصی و محتوای درسی و آموزش‌های شغلی هم می‌آید وسط. نمی‌دانم شما چقدر این اضطراب را برای نرسیدن داشتید ولی من هربار که یکی از این مشکلات داخل سر بر می‌آورد، به این می‌رسم که چقدر در آن اطلاعات ندارم. چرا باید داشته باشم؟ نمی‌دانم، انگار دلایل محکمی هست: مهم‌ترینش میل شدید خودم برای فهمیدن اینکه ماجرا از چه قرار است. 

بعد از آن، خب این میل شدید از اهمیت موضوع در کشور و در زندگی‌مان می‌آید. بعد اینکه هر جایی می‌نشینی یا بین رفقا یا در مطالب کتاب‌ها یا جاهای متفاوت مجبور به اظهارنظر می‌شوی. یعنی انگار پیش می‌آید که مجبور باشی نظر دهی. باز هم بخاطر اهمیت‌اش. 

حالا چطور می‌شود درمورد همه این‌ها نظر داد و مطالعه کرد؟ نمی‌دانم، برای من که حجم‌شان ترسناک است. الان بیشتر از روی نیم تا یک ساعت مطالعه نمی‌کنم. تازه خیلی وقت‌ها رمان می‌خوانم. اصلا... استرس این نکردن و نرسیدن به موضوعات اذیتم می‌کند و مشکلات هی می‌آیند و می‌روند. دلم می‌خواهد آنقدر مطلع باشم که بتوانم کمی دیگران را کمک کنم. با این حال برای رسیدن به زندگی شخصی هم زمان نیاز است. تنبلی هم که ریشه دارد. ترکیب‌ش می‌شود زیادی آهسته پیش رفتن و غالبا بدون برنامه ... آیا باید درمورد همه‌چیز در حدی دانست؟ نیازش که حس می‌شود و پدر آدم را در می‌آورد. به این‌ آدم‌هایی که در مشکلات کشور راحت موضع‌گیری می‌کنند و انگار کارشان از سر اطلاع است حسودی می‌کنم.

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۰/۰۴/۳۰
فاطمه .ح

نظرات  (۲)

۳۱ تیر ۰۰ ، ۱۱:۴۸ Vincent Valantine

حالا لزوما این موضع‌گیری‌های دیگران از روی اطلاعات نیست و شاید ناشی از خشم نهفته و تلاش برای چیزی گفتن باشه :-" 

پاسخ:
بعضیاشون واقعا بلدن:(
۳۱ تیر ۰۰ ، ۲۲:۳۷ محمدحسین قربانی

راستش این دغدغه ها به نظرم برای دهه الان تو نیس. منظورم این نیس که دغدغه نباید داشته باشی که خیلیم خوبه دغدغه مندی اما برای اینکه این فشار را به خودت وارد کنی که باید در این زمینه ها تاثیرگذار باشی زوده. با فکر کردن زیاد بهش خودتو اذیت میکنی.

 از همسنای خودت واقعا چند نفر توی این زمینه ها تاثیرگذارن. حتی همین آدمهایی که الان تاثیرگذارن واقعا در سن تو این تاثیرگذاری را داشتن. به نظرم در زمان مناسب تاثیرگذاری خودت را خواهی داشت اما حتی در همان زمان مناسب هم توی همه زمینه های مهم جامعه نمیشود تاثیرگذار بود. این بخشی از زندگیه که باید باهاش کنار اومد.

پاسخ:
متأسفانه درسته:(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">