به 13 سالهها*
یکی از بخشهای جالب بزرگتر شدن، تجربه اندوختن است. برای کسب و حتی ابراز تجربه نیازی نیست به شصت سالگی برسیم. حتی دانشآموزان راهنمایی هم نسبت به دبستان تجربههایی اندوختهاند. تجربههای روابط دوستانه، روشهای درس خواندن و سایر اندوختههایی که با گذشت زمان و تعامل با محیط حاصل میشوند.
من چه تجربهای برای یک متوسطه اولی دارم که ارزش خواندن داشته باشد؟
1- اولین توصیهی من به متوسطه اولیها این است که، زیاد نیاز نیست درس بخوانید. لااقل شکنجهای به اندازهی سالهای نزدیک به کنکور که نیاز نیست. معدل متوسطه اول به طور مستقیم و غیرمستقیم هیچ ارتباطی با کنکور پیدا نمیکنند و تأثیری ندارند. و از آنجا که نظام آموزشی ما کنکورمحور است -و نه دانشمحور-، معدلهای 15 و 20ای که تأثیری در کنکور نداشته باشند، با هم برابرند!
البته بدون شک معدلی که کسب میکنید و نمراتی که میگیرید، در انتخاب رشته تأثیرگذارند. برای رسیدن به آن مرحله هم، نیازی نیست با درس خودکشی کنیم؛ از یک حد قابل قبولی به بالاتر که نمره بگیریم، آن مسأله هم حل میشود. به لطف آزمونهای روانشناسی فوق استاندارد آموزش و پرورش برای سال نهم (سال انتخاب رشته)، برای اینکه ثابت کنید در تجربی، ریاضی یا انسانی استعداد دارید، اصلاً به زحمت نمیافتید. سؤالها به گونهای طرح شده که کاملا میفهمید کدامشان برای کدام رشته است. خیلی از دوستان سال نهم من، علیرغم اینکه میبایست با آزمون استعداد واقعی خود را مییافتند، فقط سؤالات تجربی را نمرات بالایی میزدند که نمرههای آزمونهای روانشناسی رشته تجربی (استعدادیابی و توانایی) را بگیرند. همینقدر آبکی.
2- بیشتر به علایق خود بپردازید.
بعد از ورود به سال دهم، دیگر واقعاً باید درگیر درس شوید. نمرهی خوب بگیرید (البته اگر هدفتان کنکور است، اگر نه که نیازی به این مرحله هم ندارید) و خلاصه درسها سنگینتر از پیش میشوند و باید برای درس وقت بگذارید. سال یازدهم که از آن بدتر است و به سال کنکور نزدیک میشوید. دغدغهی روش مطالعه و تحلیل آزمون و این چیزها پیدا میکنید و خلاصه در یک کلام، خیلی وقتها سختتر به علایقتان میرسید. حتی خیلی از دوستان من که درس هم نمیخوانند، درست حسابی به کارهای موردعلاقهشان نمیرسند چون به هر حال استرس دارند. ولی خوشبختانه در متوسطه اول اینگونه نیست. بنظر من، متوسطه اول وقت بسیار مناسبی برای بیشتر کتاب خواندن، بیشتر فیلم دیدن، بیشتر ساز زدن، بیشتر زبان یادگرفتن و خلاصه بیشتر پرداختن به علایق قدیمی و کشف علایق جدید است. در متوسطه اول اگر از درسی واقعاً خوشتان میآید، آن را بیشتر بخوانید. شیمی را گستردهتر مطالعه کنید، فیزیک را از سایتهای آنلاین عمیقتر یاد بگیرید.
3- عادت درس را از بین نبرید.
گفتم نیازی نیست زیاد درس بخوانید، منظورم ابداً این نبوده که اصلا درس نخوانیم! درس خواندن (یا بهتر است بگویم نمره گرفتن) در متوسطه اول بنظر من به 3 دلیل انجام میشود: اول، مسأله انتخاب رشته که بالاتر گفتم. دوم، قوی کردن پایهی دروس. یعنی اگر شیمی اینجا را خوب یادنگیرید، بعداً در تجربی و ریاضی اذیت میشوید. اگر عربی را درست نفهمید، بعداً به مشکل برمیخورید. به همین دلیل هم، پیشنهاد میکنم به جای اینکه برای 20 هدفگذاری کنید، برای یادگرفتن این دروس هدفگذاری کنید. جوری که سه سال بعد بدردتان بخورد، اینجا که تأثیری نخواهد گذاشت.
دلیل سوم، بنظر من، ایجاد «عادت» است. دانشآموزی که کل متوسطه اول هیچ نمیخواند، به مشکل بزرگتری بر میخورد. او حالا باید خودش را ملزم کند که درس بخواند اما چون این عادت در او ایجاد نشده، امکان دارد باز هم مثل قبل درس نخواند. پس عادت درس خواندن کارآمد را ایجاد کنید، مثلاً هر روز دو ساعت. مرور کردن هم یادتان نرود. نه برای نمره بیست، بلکه برای اینکه درس خواندن یادتان نرود و برای اینکه پایهتان قوی شود و رشته مورد نظر را قبول شوید. بیش از این اهداف به نمرههای این پایه نیاز ندارید.
4- خودتان را بیشتر بشناسید.
این مورد، میتواند ارتباط نزدیکی با مورد شمارهی دوم داشته باشد، اما دقیقاً همان نیست. بنظر من مهمترین کاری که دانشآموز متوسطه اول نیاز دارد انجام دهد، این است که شروع کند به شناخت خود و علایقش. از همان سال اول، به فکر انتخاب رشته باشد. به این فکر کند که به درد کدام رشته میخورد. موکول کردن این تصمیمگیری به سال آخر و تلف کردن این وقت مهم با نمرههای پوچ گرفتن، حتماً و بدون شک ظلم بزرگی است که هر دانشآموزی میتواند به خودش بکند. پس بهتر است خودتان را بشناسید؛ از طریق بیشتر تجربه کردن، بیشتر تحقیق کردن، کتابهایی مثل «شغل مناسب شما»* خواندن. بیشتر فکر کردن و کمتر علافی کردن.
اینکه خودتان را بهتر بشناسید و زودتر بفهمید که به چه رشتهای میخواهید بروید، مزیت دیگری نیز دارد: میفهمید که چه درسهایی بدردتان نخواهد خورد. خب اگر شما قرار است بروید ریاضی، پس چرا دغدغهی نمرهی زیست را دارید؟ اگر به زیست علاقمندید، با شوق بخوانید یا کتاب غیردرسی مرتبط مطالعه کنید. اما دیگر نیاز نیست برای 16 شدن ناراحت شوید. این مسأله درمورد سایر رشتهها هم صادق است.
من اواخر سال نهم، دیگر برایم فرقی نداشت که فیزیک را 14 گرفتهام. میدانستم که قرار نیست در رشته انسانی بدردم بخورد و به فیزیکی که در مدرسه تدریس میشد، به جز مفاهیم جالبش، علاقه چندانی نداشتم. پس چه فرقی میکرد که سوالاتش را با چه راهحلی حل کنم؟ البته باز هم میگویم، من خواندن درسها را ول نکردم، ولی فهمیدم اگر برای بعضی چیزها کمتر وقت بگذارم، بیشتر سود میکنم.
برای بیشتر شناختن پیشنهاد میکنم تمرین و تجربه کنید. برنامه بریزید. از گوگل کلندر کمک بگیرید. یک هدف در آن انتخاب کنید: هفتهای سه بار اسپیکینگ انگلیسی با دوستم تمرین کنم، روزی نیم ساعت کتاب بخوانم، هفتهای دو بار فیلم ببینم، ماهی یکبار یک تجربه جدید را فتح کنم، تابستان کلاس تئاتر شرکت کنم یا المپیاد شیمی ثبتنام کنم.
5- بخوانید، ببینید، لذت ببرید.
درمورد سیستم آموزشی، درمورد فیلمهای خوب و کارهای نکرده، درمورد زبان اسپرانتو، درمورد چرایی همجنسگرایی، درمورد همهی اینها میشود وقت گذاشت. سؤالهای بیجواب را نگذارید برای «وقتی بزرگتر شدم»؛ حتی اگر دیگران هم چنین میگویند، درست نیست. «وقتی بزرگتر شدید»، به خودتان میگویید سؤالها را بعد کنکور جواب میدهم. بعد دانشجویی. بعد شغل. بعد مهاجرت. بعد ازدواج. بعد مرگ!
این شاید تکرار همان موارد شماره دو و چهار باشد. ارزش تأکید دارد.
نکات
1- اول در نوشتن این مطلب شک داشتم؛ زیرا گمان نمیکنم مخاطبان فعلی وبلاگم نیازی به تجربیات دورهی متوسطه اول من در مدرسه داشته باشند، از طرفی مخاطبی در این بازه سنی -به احتمال زیاد- ندارم. اما بههرحال، مکتوب ساختن این تجربیات، هم ذهنم را خالی میکند و هم میتواند کمکی باشد - اگر یک درصد احتمال دهیم که کسی سرچ مرتبطی کند و به اینجا برسد!
2- احساس میکنم خیلی از متوسطه اولیها اینقدر که من گفتم در فاز درس هم نیستند، شاید مخاطب پستم سمپادیها بود. یا کسانی که مدارس سختگیری دارند. اما از یک جهت کلی تر که همان خودشناسی و کشف علایق است، منظورم همهی همه بودند.
3- هیچکس نیازی ندارد به جواب سؤالهایش در مثلاً چهاردهسالگی برسد. حتی شاید بتوانیم با اطمینان بگوییم به خیلیها نخواهد رسید. دغدغه اصلی توجه به جستوجو و پیگیری است.
*مخاطب اصلی متن، 13 سالهها نیستند. منظورم از 13 سالهها دانشآموزان متوسطه اول (13-15 سالهها) بود.
*خودم هنوز کتاب شغل مناسب شما را نخواندهام و در لیست انتظار است! بنا به توصیهی روانشناسهای مختلف قابل قبول اینجا ذکر کردم.